سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جلوه معشوق

یا رسول الله

عوامل شکل گیری فرقه وهابیت
عوامل شکل گیری فرقه وهابیت مانند برخی از فرقه‌های دیگر، ریشه در مبانی و عملکرد رهبران و بنیانگذاران آن دارد بر این اساس لازم است مبانی و عملکرد بنیانگذار این فرقه بررسی شود.این فرقه منسوب به "محمد بن عبدالوهاب" از مردم "نجد" است که در سال 1115 هجری قمری در شهر عُیینه متولد شد که پدرش در آن شهر قاضی بود. وی از کودکی به مطالعه کتاب‌های تفسیر و عقاید و حدیث سخت علاقه داشت و فقه حنبلی را نزد پدر خود که از علمای حنبلی بود آموخت. محمد بن عبدالوهاب از آغاز جوانی، بسیاری از اعمال مذهبی مردم "نجد" را زشت می شمرد. او در سفری که به زیارت خانه خدا رفته بود، بعد از انجام مناسک حج به "مدینه" رفت و در آن جا توسل مردم به پیامبر را که نزد قبر حضرت انجام می دادند، انکار کرد سپس به "نجد" مراجعت کرد و از آن جا به بصره رفت و مدتی در آن شهر ماند و با بسیاری از اعمال مردم آن شهر نیز مخالفت کرد.
مردم بصره وی را از شهر خود بیرون کردند. در این هنگام که 1139 هجری بود، پدرش عبدالوهاب از "عیینه" به "حریمله" انتقال یافت. وی با پدرش همراه شد و کتاب‌هایی را نزد پدر فرا گرفت و به انکار عقاید مردم "نجد" پرداخت به این مناسبت میان او و پدرش نزاع و جدال در گرفت همچنین بین او و مردم "نجد" منازعات سختی رخ داد و این امر چند سال دوام یافت تا اینکه پدرش "عبدالوهاب" در سال 1153 از دنیا رفت. وی پس از مرگ پدر به اظهار عقاید خود پرداخت و قسمتی از اعمال مذهبی مردم را انکار کرد. جمعی از مردم حریمله از وی پیروی کردند و کار وی شهرت یافت. وی از شهر حریمله به شهر عینیه رفت. رییس شهر عیینه در آن وقت عثمان بن حمد بود. عثمان عقاید شیخ را پذیرفت و او را گرامیداشت و قول داد که وی را یاری کند. شیخ محمد نیز اظهار امیدواری کرد که همه اهل نجد از عثمان بن حمد حمایت کنند.
خبر دعوت شیخ محمد و کارهای او به امیر احسا رسید. وی نامه ای برای عثمان نوشت که سرانجام عثمان عذر شیخ را خواست و او را از شهر بیرون کرد. شیخ در سال 1160 پس از آن که از عیینه بیرون رانده شد، رهسپار درعیه از شهر‌های معروف نجد شد. در آن وقت امیر درعیه، محمد بن مسعود جدّ آل سعود بود. وی به دیدن شیخ محمد رفت و به وی عزت و نیکی را بشارت داد. شیخ محمد نیز غلبه و قدرت محمد بن سعود را بر همه بلاد نجد بشارت داد بدین ترتیب ارتباط میان آن دو شکل گرفت. حمایت محمد بن سعود از شیخ محمد موجب شد که وی بر عقاید و افکار خود پافشاری کند. هر کدام از مسلمانان که از عقاید وی پیروی نمی کردند، کافر محسوب می شدند و برای جان و مال و ناموس آنان ارزشی قایل نبود.
جنگ‌هایی که وهابیان در نجد و خارج از آن از قبیل یمن و حجاز و اطراف سوریه و عراق می کردند بر همین پایه قرار داشت. هر شهری که با جنگ و غلبه بر آن دست می یافتند برای آن‌ها حلال بود. کسانی که با عقاید او موافقت می کردند باید با وی بیعت کنند و اگر کسانی به مقابله بر می خاستند باید کشته شوند و اموالشان تقسیم می شد. طبق این رویه مثلاً از اهالی یک قریه به نام فصول در شهر احسا سیصد مرد را به قتل رساندند و اموالشان را به غارت بردند!
سرانجام شیخ محمد بن عبدالوهاب در سال 1206 درگذشت و پس از وی پیروان او به همین روش ادامه دادند مثلاً در سال 1216 امیر سعود سپاهی مرکّب از بیست هزار را مجهز کرد و به کربلا حمله ور شدند. سپاه وهابی جنایات بسیاری در شهر کربلا انجام دادند، از جمله پنج هزار تن و یا بیشتر را به قتل رساندند
آیین وهابیت بر اساس عملکرد، عقاید و باورهای شیخ محمد بن عبدالوهاب شکل گرفت. امروزه نیز این فرقه بر عقاید شیخ محمد و دیگر رهبران آن پافشاری می کردند .  منبع: .http://www.dostan.net  /

حسد

حسد در روایات
 در حدیثى از رسول خدا صلی الله علیه و آله مى‏خوانیم:

1. «الحسد یاکل الحسنات کما تاکل النار الحطب; حسد حسنات را مى‏خورد همان گونه که آتش هیزم را مى‏خورد». (1)

 2- همین معنى به صورت شدیدترى از امام باقرعلیه السلام و امام صادق‏علیه السلام نقل شده است، مى‏فرمایند:

«ان الحسد یاکل الایمان کما تاکل النار الحطب; حسد ایمان را مى‏خورد همان گونه که آتش هیزم را مى‏خورد». (2)

3- در حدیث دیگرى از امام امیرمؤمنان آمده علیه السلام است:

«الحسد شر الامراض; حسد بدترین بیمارى اخلاقى است‏». (3)

4- از همان حضرت نقل شده است که فرمود:

«راس الرذائل الحسد; سرچشمه صفات رذیله حسد است‏». (4)

5- و نیز از همان حضرت در یک تعبیر کنایى آمده است که فرمود:

«لله در الحسد ما اعدله بدء بصاحبه فقتله; آفرین بر حسد! چقدر عدالت‏پیشه است، نخست‏به سراغ صاحبش مى‏رود و او را مى‏کشد»! (5)

6- باز از همان حضرت نقل شده که فرمود:

«ثمرة الحسد شقاء الدنیا و الآخرة; میوه رخت‏حسد شقاوت دنیا و آخرت است‏»! (6)

7- در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام آمده است:

«آفة الدین الحسد و العجب و الفخر; آفت دین و ایمان(سه چیز است) حسد و خود بزرگ بینى و فخرفروشى‏». (7)

8- امام صادق(علیه السلام ) مى‏فرماید:

هنگامى که موسى بن عمرانعلیه السلام  با خدا مناجات مى‏کرد چشمش به مردى افتاد که در سایه عرش الهى قرار داشت، عرض کرد: «یا رب من هذا الذى قد اظله عرشک; خداوندا این کیست که عرش تو بر سر او سایه افکنده است؟!» فرمود: «یا موسى هذا ممن لم یحسد الناس على ما آتاهم الله من فضله; اى موسى! این از کسانى است که نسبت‏به مردم در برابر آنچه خداوند از فضلش به آنها ارزانى داشته، حسد نورزیده‏». (8)

9- در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مى‏خوانیم:

«ستة یدخلون النار قبل الحساب بستة; شش گروهند که قبل از حساب الهى وارد آتش دوزخ مى‏شوند به خاطر شش چیز»!

«قیل یا رسول الله من هم؟; عرض کردند اى رسول خدا! آنها کیانند»؟

«قال: الامراء بالجور، و العرب بالعصبیة، و الدهاقین بالتکبر، و التجار بالخیانة، و اهل الرستاق بالجهالة، و العلماء بالحسد; زمامداران به خاطر ظلم و بیدادگرى، عرب به خاطر تعصب، کدخدایان و خان‏ها به خاطر تکبر، تجار به خاطر خیانت‏به مردم، روستاییان به خاطر جهل و دانشمندان به خاطر حسد»! (9)

10- این بحث را با حدیث دیگرى از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله  به پایان مى‏بریم(هر چند احادیث در این زمینه بسیار است) فرمود: «انه سیصیب امتى داء الامم! قالوا: و ماذا داء الامم؟! قال: الاشر و البطر و التکاثر و التنافس فى الدنیا، و التباعد و التحاسد حتى یکون البغى، ثم یکون الهرج! ; به زودى بیمارى(بزرگ) امتها، امت مرا فرامى‏گیرد! عرض کردند: بیمارى(بزرگ) امتها چیست؟ فرمود: هوسرانى و عیاشى و فزون‏طلبى، مسابقه در دنیاپرستى، اختلاف و نفاق و حسد نسبت‏به یکدیگر و سرانجام به ظلم و ستم و سپس به هرج و مرج مبتلا مى‏شوند»! (10)
- المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه 325.

2- اصول کافى، جلد 2، صفحه‏306، حدیث 1 و 2.

3- غررالحکم، شرح فارسى، جلد 1، صفحه 91.

4- همان.

5- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 1، صفحه‏316; بحارالانوار، جلد 70، صفحه 241.

6- غررالحکم.

7- المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه‏327.

8- بحارالانوار، جلد 70، صفحه 275.

9- المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه‏327.

10- همان مدرک، صفحه‏326.
منبع : وب سایت مؤمنین


بدون حساب : بهشت یا جهنم

کسانى که بدون حسابرسى به بهشت مى روند.
قرآن  کریم : ((بـگـو : اى بـنـدگـان من که ایمان آورده اید ! از پروردگار خود بترسید براى آنان که در حیات این جهانى نیکى کرده اند پاداش نیک است و زمین خداوند فراخ است مزد صابران بى حساب و کامل داده مى شود)).
ـ امام على (علیه السلام  ) : کسى که براى خداى تعالى کار کند خداوند مزد او را در دنیا و آخرت عطا فرماید و خواسته هاى مهم او را در هر دو سراى بر آورد , خداى تعالى فرموده است : ((اى بندگان من که ایمان آورده اید از پروردگار خودبترسید براى کسانى که در این دنیا نیکى کنند پاداش نیک است و زمـیـن خـدا فـراخ مـى بـاشد جزاین نیست که شکیبایان مزد خود را بى حساب و کامل دریافت مى کنند)) آنچه را که خداوند دردنیا به آنان بدهد در آخرت با ایشان حساب نمى کند.
ـ امـام سـجاد (علیه السلام ) : آن گاه که خداوند همه انسانها را گرد آورد, آواز دهنده اى جار زند : کجایند شکیبایان که همگى بدون حسابرسى به بهشت روند فرشتگان به ایشان گویند : شما که هستید ؟
گـویـند : صابران فرشتگان پرسند :در چه باره صبر مى کردید ؟
پاسخ دهند : در راه طاعت خدا و خویشتندارى از نافرمانى او شکیبایى ورزیدیم .

ـ پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله ) درباره آیه ((آن گاه کتاب را به کسانى که برگزیده ایم به ارث دهیم )) فرمود : آنـان کـه پـیش تاخته اند بدون حسابرسى به بهشت روند و آنان که میانه روى کرده اند مختصرى حسابرسى شوند و آنان که به خود ستم کرده اند, در طول مدت محشر نگه داشته شوند.
ـ امـام صـادق (علیه السلام ) : در روز قیامت گروهى از مردم برخیزند و به در بهشت آیند و در را بکوبند به آنـان گـفـتـه شـود : شـما کیستید ؟
گویند : ماتهیدستانیم گفته شود : آیا پیش از حسابرسى مـى خواهید وارد بهشت شوید ؟
گویند : به ماچیزى ندادید تا درباره آن باز خواستمان کنید پس , خداى عز و جل فرماید : راست مى گویند ,به بهشت در آیید.
ـ پـیـامـبـر خـدا (صلی الله علیه و اله ) : از دنـیـا هـمان اندازه که گرسنگى تو را بر طرف سازد و بدن برهنه ات رابـپـوشـانـد, تـو را بـس است اگر خانه اى باشد که تو را محفوظ دارد خوب است و اگر مرکبى باشدکه سوارش شوى چه بهتر و اگر اینها را نداشتى به همان نان و آب سبو بسنده کن که بیش از آن ,یا از تو بازخواست خواهد شد یا مایه عذاب تو خواهد گشت .

ـ امـام سـجـاد (علیه السلام ) : آن گاه که خداى عزوجل همه آدمیان را از اولین تا آخرین نفر جمع کند آواز دهـنـده اى برخیزد و با صدایى که همگان بشنوند بانگ برآورد : کجایند آنان که براى خدا دوستى مـى ورزیـدند ؟
پس گروهى ازمردم برخیزند و به آنان گفته شود : بدون حسابرسى وارد بهشت شوید.
ـ پـیـامـبـر خـدا (صلی الله علیه و اله) : خداى تعالى فرموده است : اى بندگان من که در راه من جنگیدید و در راه مـن کـشـتـه شـدید و آزار دیدید و در راه من جهاد کردید به بهشت در آیید پس , آنان بى آن که عذابى بینند وحسابرسى شوند به بهشت وارد شوند.
ـ امام صادق (علیه السلام ) : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : آن گاه که نامه هاى اعمال گشوده و ترازوها برپاشود, بـراى بـلادیـدگان ترازویى برپا نگردد و نامه عملى گشوده نشود آن گاه این آیه را تلاوت کرد : ((جز این نیست که مزد شکیبایان به طور کامل داده مى شود )).
ـ پـیـامـبـر خـدا صلی الله علیه و اله : در روز رسـتاخیز خداوند براى گروهى از امت من بالهایى مى رویاند که بـه وسـیـلـه آنها از گورهاى خود به بهشت پرواز مى کنند و در آن به گشت و گذار مى پردازند وهـرگونه بخواهند از نعمتهایش برخوردار مى شوند فرشتگان از آنها پرسند: آیا حسابرسى شدید ؟
جواب دهند : ما حسابى ندیدیم پرسند : آیا از صراط گذشتید ؟
پاسخ دهند : ما صراطى را ندیدیم پـرسـنـد : آیـا دوزخ را دیـدیـد ؟
پاسخ دهند : ما چیزى ندیدیم فرشتگان گویند : شما ازامت که هستید ؟
پاسخ دهند : از امت محمد صلی الله علیه و اله فرشتگان گویند : شما را به خدا سوگند مى دهیم به ما بـگـویـیـد کـه اعـمـال شـمـا در دنـیـا چه بود ؟
پاسخ دهند : دوخصلت در ما بود که خداوند به فـضل رحمت خود ما را بدین مقام رساند پرسند : آن دو خصلت کدام است ؟
گویند : ما در خلوت وتـنـهـایـى خـود از مـعـصیت خدا شرم مى کردیم و به همان اندک روزى که قسمت ما شده بود خرسندبودیم پس فرشتگان گویند: این مقام حق شماست .
کسانى که بدون حسابرسى به دوزخ ‌مى روند.
ـ پـیـامبر خدا صلی الله علیه و اله: خداوند عزوجل ازهمه خلایق حساب مى کشد مگر از کسى که به خدا شرک ورزیده باشد در روز قیامت دستورداده مى شود که او را بدون حسابرسى به دوزخ افکنند.
ـ امـام سجاد علیه السلام  : بندگان خدا ! بدانید که براى مشرکان نه ترازویى برپا مى شود و نه نامه عملى گـشوده مى گردد, بلکه دسته جمعى به سوى دوزخ رانده مى شوند برپا شدن ترازوها و گشوده شدن نامه اعمال تنها براى مسلمانان صورت مى پذیرد.
ـ امام صادق (علیه السلام  ) : سه کسند که خداوندآنها را بدون حسابرسى به دوزخ مى برد : پیشواى منحرف و ستمگر , تاجر دروغگو و پیرمردزناکار.
ـ پیامبر خدا صلی الله علیه و اله: شش گروه بدون حسابرسى به دوزخ مى روند: فرمانروایان به سبب ستمگرى , عربها به سبب عصبیت (قبیله اى و نژادى ) , ملا کان به سبب تکبر , بازرگانان به سبب دروغگویى , علما به سبب حسادت و ثروتمندان به سبب بخل .
ـ شـش گـروهـنـد کـه , بدون حسابرسى ,به سبب شش خصلت به دوزخ مى روند عرض شد : یا رسول اللّه ! , درود خدا برتو , آنان کیستند؟
فرمود : فرمانروایان به سبب ستمگرى , عربها به سبب عـصـبـیـت (قبیله اى و نژادى ) , ملا کان به سبب کبر , بازرگانان به سبب خیانت , روستائیان به سبب جهالت و نادانى و علما به سبب حسادت
میزان الحکمه ج3


محاسبه نفس

محاسبه نفس
((اى کـسانى که ایمان آورده اید ! از خدا بترسید وهرنفسى بنگرد که براى فردا چه پیش فرستاده است از خدا بترسید که خدا به آنچه مى کنید آگاه است )). سوره حشر آیه : 18
ـ امـام عـلى (ع ) : به حساب اعمال نفس خود رسیدگى کنید و از آن بخواهید که وظایف خود را انـجـام دهـد و از آنـجا که رفتنى است براى آن جا که ماندنى است بهره برگیرد پیش از آن که بر انگیخته شوید توشه بردارید و خود راآماده کنید.
ـ نفسهاى خودرا با حسابرسى به بندکشید و با مخالفت کردن با آن زمامش را در اختیار گیرید.
ـ امـام سجاد (ع ) : اى فرزند آدم ! تا زمانى که خود واعظ خویش باشى و به محاسبه (اعمال نفس ) خویش پردازى پیوسته در خیر وخوبى به سر خواهى برد.
ـ امام على (ع ) : تو به حساب نفس خودت رسیدگى کن , زیرا دیگران را حسابرسى جز توهست .

ـ در زبـور آمـده اسـت : اى پسر آدم ! دنیارا براى شما نشانه هایى بر آخرت قرار دادم وقتى یکى از شـمـا مردى را به مزدورى مى گیرد وسپس حسابش را از او مى طلبد عضلات بدنش به لرزه در مى آید , ولى از کیفر آتش نمى ترسدحالى که بسیار نافرمانى مى کنید.
ـ پـیامبر خدا (ص ) : زیرکترین زیرکان کسى است که نفس خویش را حسابرسى کند و براى بعد از مـرگ کـار کـنـد و کودن ترین کودنهاکسى است که نفس خویش دنباله روهوسش کند و از خدا آرزوها طلبد. (میزان الحکمه ج 3 )

چند مطلب در باره فلسفه ی حجاب

چند مطلب  درباره ی فلسفه ی حجاب:
بی حجابی خانم ها چه ضرری برای دیگران دارد ؟
پاسخ : این سوال را با سخن یکی از بزرگان آغاز می کنم که می گوید :
اسلام می خواهد انواع التذاذهای جنسی ، چه بصری چه لمسی و چه نوع دیگر ، به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد . اجتماع منحصراً برای کار و فعالیت باشد ، بر خلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت های جنسی را با لذت جویی های جنسی به هم می آمیزد . اسلام می خواهد این دو محیط را کاملاً از هم تفکیک کند .
به نظر شما اگر محیط کار ، درس ، تحقیق ، آزمایش و تولید کالاهای مختلف محیطی خالی از زمینه های وسوسه ای شیطان و دور از نگاه های آلوده و سخن های غرض آلود باشد میزان موفقیت بیشتر است ، یا هنگامی که توجه هر کسی در این محیط ها به جنس مخالف باشد ؟ نداشتن پوشش مناسب بانوان و مهار نکردن نگاه آقایان و اختلاط زن و مرد در محیط های مختلف فعالیتهای اجتماعی به قدری آثار زیان بار دارد که اگر کمی در آنها دقت شود ، قطعاً هیچ زن و مرد متعهد و دلسوز جامعه حاضر نیست به چنین وضعی راضی شود .
خواهرم ، من یقین دارم تو هم اگر در انچه برایت می نویسم دقت کنی و متوجه شوی با عدم رعایت پوشش مناسب چه صدمات جدی و مهمی به افراد جامعه وارد می شود . هرگز حاضر نیستی در این جرائم سهیم باشی . من به طور خلاصه برخی از ضررهای رعایت نکردن پوشش بانوان را برایت می نویسم :
الف ) بر هم خوردن آرامش روانی
هنگامی که مردان و زنان در جامعه با حالتی برانگیزاننده ظاهر و هر لحظه با صحنه ای وسوسه گر مواجه شوند . هوس ها وامیال نفسانی در افراد جامعه بیدار شده و از آنجا که نفس انسان با رسیدن به یک هوس سیر نمی شود و این هوس بازی همچون شعله آتش می ماند که هر چه هیزم به آن برسد فروزان تر می شود ، و از طرفی همه هوس ها پاسخ خود را نمی یابد و نمی تواند بیابد ، فشار های عصبی و هیجانات روحی کم کم زیاد می شود و نتیجه آن در شکل استرس ، نگرانی ، تفرق حواس ، بد اخلاقی و … ظاهر می شود .
ب ) سست شدن بنیاد خانواده :
مردی که هر روز ده ها زن آرایش کرده و بی حجاب را می بیند و در محیط کار و در مسیر حرکت با آنان مواجه می شود ، بویژههنگامی که لبخند و سخنان صمیمی و دلنشین ‌آنان را می بیند و می شنود ، وقتی به خانه می رسد از مشاهده همسر خود که از زحمات کار روزانه خسته و غبار گرفته است لذت نمی برد . در این صورت کافی است که از تعهد و تقوی هم کم بهره باشد تا همسر خود را با آن بانوان مقایسه کند و در نتیجه از زندگی خود دلسرد گردد و زمینه انحراف و کج روی و احیاناً جدای فراهم شود . بارها در جراید خوانده یا از اشخاص شنیده ایم که آقایی با خانمی که در محیط کار یا تحصیل اوست ازدواج کرده و به تقاضای او همسر قبلی خود را طلاق داده است .افزایش طلاق ، افزایش تعداد کودکان فراری و خیابانی ، کثرت فرزندان نامشروع که ناشی از اختلافات خانوادگی و بی میلی زن و شوهر نسبت به ادامه زندگی است قابل انکار نیست ، و بیشتر این موارد ریشه در توجه به زنان و مردان کوچه و خیابان ومحل کار دارد .
خواهرم ،تو تصور می کنی چرا جوانان امروز کمتر میل به ازدواج دارند ؟ در قدیم که محیط عمومی از خود نمایی زنان محفوظ تر بود ، شیرین ترین آرزوی جوانان ازدواج بود و در سنین ابتدایی بلوغ ، جوانان به سراغ ازدواج می رفتند . اما متاسفانه امروز می بینیم برخی از جوانان زمانی که نشاط و شور دارند به کامجویی از دختران و زنان بی حجاب مشغول اند و زمانی ازدواج می کنند که زن را تنها برای خدمتکاری و خلاصی از اصرار والدین به ازدواج می خواهند و نشاطی برای زندگی ندارند .
راستی اگر این همه صحنه های برانگیزاننده و چهره ها و آرایش های گوناگون را نمی دیدند باز هم چنین بود ؟چه کسی باید خسارت از هم پاشیدگی خانواده ها ، دربدری فرزندان ، افزایش اضطراب ها و فشارهای عصبی و تبعات این وضع را بپردازد ؟
آیا خانمی که با عدم رعایت پوشش لازم و یا لباس ها و زینت ها و آرایش های مهیج در کوچه و خیابان و محل کار ظاهر می شود متوجه آثار عمل خود هست ؟ و آیا ممکن است عامدانه چنین کند؟
ج ) تضعیف فعالیت های اقتصادی و فرهنگی در جامعه
خواهرم ، از تو می پرسم :
در کار گاهی که همه مرد باشند یا همه زن ، کارها بهتر و با دقت بیشتر انجام می شود ، یا آنجا که دائم توجه مردی معطوف قیافه ی خانمی آراسته باشد و بالعکس ؟
آیا در کلاسی که پسر و دختر در فکر ارتباط با یکدیگر و مشاهده ی طرز لباس پوشیدن و راه رفتن و حرف زدن یکدیگر هستند بیشتر تحصیل علم و کمال می شود یا آنجا که افراد همجنس در یک کلاس هستند و تمام توجه معطوف درس و استاد است ؟!
بسیار روشن است که اختلاط زن و مرد و عدم رعایت پوشش لازم از سوی برخی زنان ونیز روحیه ی هوسرانی برخی مردان ، ذهن ها را مشغول میکند و بازده کار را کاهش می دهد . علاوه بر این ، بارها اتفاق افتاده جوانی که با علاقه مشغول فعالیت افتصادی یا با اشتیاق مشغول تحصیل بوده بامشاهده ی زنان و دختران جوانی که بدون پوشش صحیح و با خودنمایی و جلوه فروشی های مسموم در جامعه ظاهر شده اند تحریک شده و به وادی هرزگی و پوچی در غلتیده و درس و کار را رها کرده و سر از زندان یا مراکز فساد و اعتیاد در آورده است . آیا جبران خسارت ضایع شدن عمر این جوان ها کار ساده ای است ؟ و آیا ضررری که از این ویرانگری های فکری وفرهنگی متوجه جامعه می شود خسارتی ناچیز و قابل جبران است ؟
د ) افزایش نا امنی و خیانت :
سارقان همیشه در پی سرقت و تصاحب اموال دیگران هستند ، اما هنگامی که شخصی بی احتیاطی می کند و مثلاَ در خودرو خود را باز می گذارد یا درب منزل را نمی بندد و یا طلا ، جواهرات و پول خود را در معرض دید قرار می دهد بیشتر در معرض دستبرد قرار می گیرد چرا که سارقان زمینه را برای فعالیت خود مهیاتر می بینند .
همین طور افراد بیماردل و کسانی که دنبال هوسرانی و کامجویی هسستند ، وقتی خانمی را می بینند که پوشش لازم را ندارد و یا در مکان های عمومی با آرایش و لباس های برانگیزاننده حضور پیدا کرده ، بیشتر تحریک می شوند ، به او تعرض می کنند و با ایجاد مزاحمت های مختلف به اذیت و آزار می پردازند تا آنجا که آبرو و حتی جان چنین خانم هایی بارها به دست این گونه افراد به خطر افتاده است .
اگر پرونده جانیانی که با عنوان هایی نظیر خفاش شب ، گروه عقرب ، گروه باغ آلو و … محاکمه شده اند را مرور کنی می بینی تقریباَ تمام کسانی که به دام اینان افتاده و پس از تحمیل آزار های فراوان جان خود را از دست داده اند ،خانم هایی بوده اند که پوشش لازه و خداپسند را نداشته اند . و متاسفانه این گونه قربانیان حوادث ناگوار کم نیستند و شک ندارم که اکثر آن قربانیان هرگز نه قصد ایجاد ناامنی در جامعه داشته اند و نه از جان خود سیر شده بودند ، بلکه به گمان خود می خواستند با لباس و آرایش مورد علاقه ی خود در کوچه و خیابان ظاهر شوند . غافل از اینکه این کار چه نتایج تاسف باری به دنبال دارد . تداوم چنین مسائلی باعث افزایش ناامنی و فساد در جامعه و از بین رفتن آسایش فردی و اجتماعی خواهد شد.
ه ) کم شدن ارزش و احترام زن در خانواده و جامعه :
هنگامی که زنان در جامعه خودآرایی و خودنمایی نکنند و زینت و آرایش و دلربایی را به محیط خانواده محدود کرده ویژه ی همسران خود قرار دهند ، هر مردی برای همسر خود ارزش و احترام لازم را قائل است و نعمت زیبایی وسیله ای برای گرمی زندگی و حفظ حرمت همسران می شود . اما زمانی که این کار همگانی شود و هر مردی براحتی از ده ها زن در کوچه و خیابان با نگاه و ارتباط نادرست بهره برد ، دیگر حرمت جایگاه زنان و نقش اصلی و امتیازات واقعی آنان به فراموشی سپرده خواهد شد و زنان تنها وسیله ای می شوند برای کامجویی مردان . و در چنین شرایطی است که ممکن است مردی در کمال بی انصافی و نمک نشناسی به همسر خود بگوید : ” زن ، هر چه بخواهم در کوچه و خیاران ریخته است ”
چه زشت است این تعبر ، و جه سنگین است جرم کسانی که سبب می شوند ارزش زن تا این حد پایین بیاید .
و از این دردناک تر سوء استفاده ی برخی پول پرستان و دنیاطلبان از دختران و زنان و تبدیل کردن آنان به کالا و بلکه کمتر از کالاست .
چقدر تاسف آور است که می بینیم برای فروش یک مجله و به دست آوردن پول بیشتر ، از چاپ عکس یک خانم روی جلد آن استفاده می کنند . و برای افزایش تماشاچیان یک فیلم کسانی را که حاضرند خودنمایی بیشتر کنند به کار می گیرند . آیا این استفاده ی ابزاری از زن توهین به مقام زن نیست ؤ و آیا زنانی که خود را از نگاه دیگران حفظ نمی کنند باعث این بی حرمتی ها نسبت به خود و دیگر زنان نشده اند ؟
موضوع ابزار شدن زنان و سوء استفاده از چهره و زیبایی آنان به حدی گسترش یافته که گاهی در جراید می خوانیم حتی زنانی که به نظر می رسد ، انسانهایی هنرمند ، مفید و آگاهی بخش هستند ، خود به این حقیقت تلخ اعتراف می کنند .
به این عبارات که اعترافات یک هنرپیشه معروف سینماست ، توجه کن :
من خودم را ستاره به معنی کسی که فروش یک فیلم را تضمین کند نمی دانم . منتقدان مطبوعات و نشریات در نقد فیلم های من زیاد به بازی هایم توجه نمی کنند . این روزها احساس بدی به من دست داده است . خیلی بد است که یک بازیگر به این نتیجه برسد که تماشاگران صرفاَ برای دیدن چهره اش به سینما می آیند نه به خاطر بازی اش . خودم به این نتیجه تلخ رسیده ام که باید در بازی هایم تجدید نظر کنم … .
آری این نتیجه بسیار تلخ است که به جای توجه به هنر ، علم ، تلاش و فعالیت های صحیح و رشد آور ، توجه جامعه به چهره ها و هوسرانی ها معطوف شود ، اما باید پاسخ این سؤال را بیابیم که چه کسانی به این سوء استفاده ها و این بی حرمتی ها دامن می زنند و جه شیوه ی پوشش و حضوری زمینه ساز این تلخی هاست ؟
آیا اگر زنان جز با رعایت پوشش و وقار لازم حاضر به حضور در اجتماع نباشند و از عشوه گری و برخودهای سبکسرانه و وسوسه انگیز پرهیز کنند و اجازه ی استفاده ابزازی از خود را به دیگران ندهند ، باز هم این رویدادهای تلخ تکرار می شود ؟
منبع :http://aseman.weblogs.us


زنده ترین شعار دنیا شعار امام حسین علیه السلام

زنده ترین شعار دنیا شعار امام حسین علیه السلام

       مناسبتهای  زیادی هست که هیچ دلیلی برای اشاره به آن پیدا نمی کنیم ، ولی بعضی از وقایع ومناسبتها به جهات زیادی باما عجین شده اند وناخودآگاه به سوی بیان  مطلبی و یا نوشته ای دراین خصوص رانده می شویم . نفس اربعین در فرهنگ ملی ومذهبی ما جایگاه ویژه ای دارد . برای عزیزان از دست رفته مان سوم وچهلم آنگاه سالگرد می گیریم .
       اربعین امام حسین علیه السلام  غیراز ذکر مصیبت های خانواده ایشان ورها یافتگان از واقعه کربلا ،در طول این چهل روز، ریشه در پاسداشت رسمی  چنین دارد. حرکت امام و مسائل بعد آن یک سرفصل مهم وبرجسته دارد وآن آزادی وآزادیخواهی است.این وجه از قیام کربلا همیشه ی تاریخ چراغ راه نهضت های آزادی خواه وضد استبداد واستعمار بوده است .انقلاب ایران هم با شعارهای انقلاب کربلا به سرانجام رسید.
    از مصیبت های غم بار بعد از انقلاب اسلامی بی محتوی کردن رسالت قیام کربلا بوده است . عده ای دانسته ونه دانسته تصویری از امام حسین علیه السلام   ویارانش ترسیم کردند که یا در حد ذلت و خواری تنزل می نمود ویا به حد فوق تصور بشر ودور از دسترس جلوه می کرد . بعضا برای تحریک احساسات مستمعین امام ویارانش را قابل ترحم و ضعیف منفعل در میان دشمن نشان می دهند ویا ایشان را فوق بشر ارزیابی می کنند.در قالب روضه ومداحی عقلانیت قیام را نادیده می گیرند. دروصفی می آورند که تیر شرمنده از اصابت امام وشمشیر خجل از برخورد به حضرت عباس است. بیش از آنکه به فلسفه قیام وخصایص انسانی اوپرداخته شود صحنه حماسی ناقصی ترسیم می گردد. اگر امام یارانش اینقدر ضعیف وبی برنامه بودند اعتراض وقیام برای چه ؟ واگر ایشان رفتاری فوق بشر داشتند ، برای انسانها حجتی نیست. چون آدمی درحد توان وطاقت وظیفه دارد. یپامبر خدا می فرمایند : من بشری مثل شما هستم ، الا اینکه به من وحی می شود وبه شمانه .
       بعضی از کارها مورد پسند خیلی ها نیست ولی به خاطرفشار وجوی که ایجاد شده حرفی نمی زنند واقدامی نمی کنند. در نوحه سرایی ها و خیمه های چایی و... رفتاری بروز می کند که با تکرار ان به فرهنگ تبدیل خواهد شد . ازمسجد وخطابه مهمترشده اند. مثل آن بنده خدایی که می گفت از عشق امام حسین علیه السلام   از صبح تا شام سروسینه زده ام وخدمت کرده ام فرصتی نبود تا پا از کفش بیرون کنم .
       برای خرافه زدایی وتغییر عادتها شهامت لازم است . شهامتی از جنس  مطهری و شریعتی .
      زنده ترین شعار دنیا شعار امام حسین یعنی آزادی  و آگاهی است. امام حسین علیه السلام شهید شد تاپرده های جهل دریده شده ،مردم آگاه به فساد و خود خواهی حکومت  گردند. عاشورا واربعین تجدید عهد با اندیشه های حسین علیه السلام  است. گریه برحسین علیه السلام برای عدم فراموشی این راه  است .  منبع : http://gerivan.blogfa.com


اربعین

اربعین

سلام بر حسین و اربعینش، سلام بر اربعین و زائرانش! و سلام بر اندوه های دل آنان که به سوغات بر مزار کشتگان، عشق بردند و به مویه نشستند. به شوق زیارت صحن و سرای جان فزایت، اربعین شهادتت را به سوگ می نشینیم، یا حسین!

اربعین از رازهای هستی است و اربعین حسین (علیه السلام ) روز بسط لطف اوست بر پیروان و دوستدارانش. و در مقام حسین (علیه السلام ) همین بس که در زیارت اربعینش خطاب به جدشان محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و پدر بزرگوارشان حضرت علی (علیه السلام ) و مادر گرامیشان فاطمه (علیها السلام ) میگوییم که خداوند عزاداری شما را در رثاء حسین (علیه السلام ) فبول فرماید.
 
 اربعین در فرهنگ عاشورا

در فرهنگ عاشورا، اربعین به چهلمین شب شهادت حسین بن علی(علیه السلام ) گفته میشود که مصادف با روز بیستم ماه صفر است. از سنتهای مردمی گرامی داشت چهلم مردگان است، که به یاد عزیز فوت شده خویش، خیرات و صدقات میدهند و مجلس یاد بود  بر پا میکنند، در روز بیستم صفر نیز، شیعیان، مراسم سوگواری عظیمی را در کشورها و شــــهرهای مختلف به یاد عاشورای حسینی بر پا میکنند. عاشقان و پیروان آن امام، در سحال اســـــرار اربعین به ذکر پرداخته و  باران اشکبار  چشم خویش را با مظلومیت حسین و یارانش پیوند می زنند. این راه، راه تداوم عشق است و بی گمان هیچگاه بی رهرو نخواهد بود.

  نخستین اربعین

در نخستین اربعین شهادت امام حسین علیه السلام  جابر بن عبدالله انصاری و عطیه عوفی موفق به زیارت تربت و قبر سید الشهدا شدند. بنا به برخی نقلها، در همان اربعین، کاروان اسرای اهل بیت علیهم السلام دربازگشت از شام و سر راه مدینه، از کربلا گذشتند و با جابر دیدار کردند. البته برخی از مورخان نیز آن را نفی کرده و نپذیرفته اند، از جمله مرحوم محدث قمی در «منتهی الامال» دلایلی ذکر میکند که دیدار اهل بیت از کربلا در اربعین اول نبوده است. به هر حال، تکریم این روز و احیای خاطره غمبار عاشورا، رمز تداوم شعور عاشورایی در زمانهای بعد بوده است.

  اربعین و عرفان

 اربعین از رازهای هستی، خصوصیت عدد چهل و اسرار نهفته در آن براى ما روشن نیست. البته چه بسا، با توجه به ویژگى ‏هاى انسان، «چهل بار» تکرار یک رفتار پسندیده موجب ملکه  معنوى و تعمیق آن رفتار و قابلیت نزول فیض خاص خداوند مى ‏شود. در فرهنگ اسلامى هم عدد چهل (اربعین) جایگاه ویژه اى دارد. چله نشینى براى رفع حاجات، حفظ کردن چهل حدیث، اخلاص چهل صباح، کمال عقل در چهل سالگى، دعا براى چهل مؤمن، از این نمونه هاست.

آمده است که چون حضرت موسی (علیه السلام) را قابل استماع کلام بی واسطه خداوند میکردند چهل روز به خلوت فرستادند و خداوند فرمود: «… و اذا واعدنا موسی اربعین لیله »

پیامبر حکیم (صلی الله علیه و آله ) فرمود:

« من اخلص لله اربعین یوماً فجر الله ینابیع الحکمة من قلبه على لسانه»: هر کس چهل روز فقط براى خداوند تعالى اخلاص چشمه های خداوند ورزد حکمت را از قلبش بر زبانش جارى مى‏ سازد.»

صاحب مرصاد العباد، عارف نامی نجم الدین شیرازی نیز گفته است: "و عدد اربعین را خاصیتی است در استکمال چیزها که اعداد دیگر را نیست." چنانکه در حدیث صحیح آمده است:

ان خلق احدکم بجمع فی بطن امه اربعین یوما ثم یکون علقه مثل ذلک.

و خواجه علیه السلام ظهور چشمه های حکمت از دل بر زبان را اختصاص اخلاص اربعین صباحا فرموده است، و حوالت کمال تخمیر طینت آدم علیه السلام به اربعین صباحا کرد و از این نوع بسیار است." منبع :http://www2.irib.ir/