سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جلوه معشوق

‌ دنیای‌ مذموم‌

معنای‌ دنیای‌ مذموم‌ 

در أخبار وارد شده‌ است‌ که‌ دنیا ملعون‌ خداست‌. در ضمن‌ وصایائی‌ که‌ حضرت‌ رسول‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلّم‌ به‌ أبوذر غفاری‌ می‌کنند می‌فرمایند: یَا أَبَاذَرٍّ! إنَّ الدُّنْیَا مَلْعُونَةٌ، مَلْعُونٌ مَا فِیهَا. «ای‌ أبوذر! دنیا ملعون‌ است‌ و ملعون‌ است‌ هرچه‌ در دنیاست‌.»

در بسیاری‌ از روایات‌ مذمّت‌ دنیا شده‌ است‌؛ دوری‌ از دنیا را موجب‌ سعادت‌ و روی‌ آوردن‌ به‌ آنرا علّت‌ شقاوت‌ دانسته‌ است‌.

معنای‌ دنیا همین‌ زندگی‌ کردن‌ بر اساس‌ تخیّلات‌ و شهوات‌ و لذائذ فانیه‌، و غفلت‌ از برنام? حقیقی‌ انسانی‌ و جهالت‌ و غفلت‌ از خداست‌.

معنای‌ دنیا پیروی‌ از مکتب‌ احساس‌ و عواطف‌ حیوانی‌ و غرائز بهیمی‌ و دور بودن‌ از منطق‌ عقل‌ است‌.

این‌ معنای‌ دنیاست‌، یعنی‌ زندگی‌ پست‌ و دَنیّ، در مقابل‌ زندگی‌ عُلیا یعنی‌ حیات‌ بلندپایه‌ در سطح‌ فضائل‌ انسانی‌. و لذا در قرآن‌ مجید حیات‌ دنیا را مقابل‌ با آخرت‌ شمرده‌ است‌: یَعْلَمُونَ

ظَـ?هِرًا مِّنَ الْحَیَو"ةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غَـ?فِلُونَ. 

حیات‌ آخرت‌ که‌ باطن‌ دنیاست‌، حیات‌ علیا است‌، حیات‌ انسان‌ عقلانی‌ است‌؛ ولی‌ حیات‌ دنیا که‌ حیات‌ منطق‌ احساسات‌ است‌ حیات‌ نفسانی‌ است‌.

منظور از دنیای‌ مذموم‌، زندگی‌ کردن‌ روی‌ زمین‌ و از نعمتهای‌ پروردگار منّان‌ بهره‌برداری‌ کردن‌ نیست‌.

روی‌ زمین‌ زندگی‌ کردن‌ و با عمر طولانی‌ با صحّت‌ و سلامت‌ زیست‌ نمودن‌ و در امان‌ و فراغت‌ بال‌ و آرامش‌ دل‌ و اطمینان‌ خاطر در روی‌ زمین‌ به‌ سر بردن‌ گناه‌ نیست‌.

ما به‌ اختیار خود روی‌ زمین‌ نیامده‌ایم‌ و زندگی‌ نمیکنیم‌ و به‌ اختیار خود نمی‌رویم‌؛ پس‌ این‌ آمدن‌ و رفتن‌، دنیای‌ مذموم‌ نیست‌.

زمین‌ که‌ گناه‌ نکرده‌ است‌. کوهها، آبها، آبشارها، سبزه‌ها، مناظر عجیب‌ و غریب‌ روی‌ زمین‌، باد و باران‌، و پیدایش‌ فصول‌ أربعه‌، و مناظر عجیب‌ طلوع‌ و غروب‌ خورشید، و ماه‌ و ستارگان‌ و کهکشان‌، گناه‌ نکرده‌اند.

در روی‌ زمین‌ انبیاء و ائمّه‌ و اولیای‌ خدا زندگی‌ کرده‌ و می‌کنند؛ آنها ملعون‌ نیستند، و زندگی‌ آنها روی‌ زمین‌ موجب‌ منقصت‌ و پستی‌ آنها نخواهد بود. آنها دور از رحمت‌ خدا نبوده‌ و نیستند.

منظور از دنیا زندگی‌ حیوانی‌ است‌. یعنی‌ انسانی‌ که‌ باید با دارا بودن‌ قوای‌ عقلانی‌ به‌ آخرین‌ درج? قوس‌ صعود رسیده‌ و از آخرین‌ ذرو? مدارج‌ و معارج‌ انسانیّت‌ بالا آید، زندگی‌ خود را پائین‌ آورده‌ و بر اساس‌ منطق‌ حیوان‌ زندگی‌ کند؛ و از اندیشه‌مند شدن‌ در این‌ عالم‌ عجیبِ خلقت‌، و تفکّر و تأمّل‌ در برنامه‌ و هدف‌ انسانی‌ غفلت‌ ورزیده‌، همّ و غمّ خود را خوردن‌ و آشامیدن‌ و به‌ روی‌ هم‌ جستن‌ قرار دهد، ایده‌ و آرمان‌ خود را کشتن‌ و غارت‌ کردن‌ و تعدّی‌ به‌ ضعفاء نمودن‌ قرار دهد. بر اساس‌ تخیّلات‌ واهیه‌ و آرزوهای‌ پوچ‌ که‌ محالست‌ صورت‌ واقعیّت‌ بخود بگیرد زندگی‌ خود را ترتیب‌ دهد.