سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جلوه معشوق

آزاد اندیشی

راه سوم، راه آزاداندیشی بدون اباحه گری و شکاکیت است
نام نویسنده: رحیم پورازغدی
ظهر روز 27 آذر در دانشگاه تهران، همایشی با عنوان “ دانشگاهیان و حوزویان» در نشست مشترکی میان اساتید دانشگاه و حوزه و جمع کثیری از دانشجویان و طلاب به مناسبت وحدت حوزه و دانشگاه برگزار شد.
ابتدا سخنرانی کوتاهی از سوی دکتر رحیم‌پور ازغدی ارایه شد و سپس انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی و بسیج دانشجویی این دانشگاه به همین مناسبت، بیانیه‌های خود را قرائت کردند.

متن زیر، چکیده‌ی سخنرانی دکتر رحیم‌پور ازغدی است:

بسم الله الرحمن الرحیم
درود می‌فرستیم به همه‌ی مردان و زنان بزرگ از دانشگاه و حوزه که به ویژه در نیم‌قرن اخیر، در غربت و سکوت، گفتند و نوشتند و برای استقرار جامعه‌ی دینی جدید و فرهنگ دینی معاصر (با تاکید بر هر دو قید) مایه گذاشتند و خون دل خوردند و بر مجاهدین حوزه و دانشگاه که در این راه مقدس، خون دادند، و در شکنجه‌گاه‌های رژیم پیشین، در جبهه‌های نبرد و کف همین خیابان‌های تهران، خونشان در هم آمیخت و مخلوط شد.
برادران و خواهران!‌ امروز برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذری‌های کلانی برای ایجاد شکاف‌های نژادی، مذهبی و صنفی در کشور می‌شود و اگر ما چرت بزنیم، قافیه را خواهیم باخت. ما باید عمیقا از دستاورد آن ارواح پاک و از خون‌ دل‌هایی که خوردند و خون‌هایی که دادند، حراست کنیم.
یک روز هدف‌گزاری برای ارتباط حوزه و دانشگاه آسان‌تر و واضح‌تر بود. تفاهم، درک متقابل، رفع سوء ظن‌ها، آشنایی با علوم و متد یکدیگر و ... نزدیک شدن در صفوف مبارزه علیه ستم، استبداد و امپریالیزم، کفایت می‌کرد. امروز آن تلاش‌ها به ثمر نشست و حاکمیتی را برانداختیم و حاکمیت جدیدی با اهداف و مبانی جدید به ثمر نشست؛ این دستاورد بزرگ نسل اول حوزه و دانشگاه معاصر بود.
نسل دوم حوزه و دانشگاه نیز در حراست از انقلاب طی دو دهه‌ی گذشته، سرمایه‌گذاری کلانی کرد و نسبتا موفق بود، گر چه ضعف‌های مهمی داشت و برخی از مسائل را نتوانست به خوبی حل کند. علت آن هم روشن است چون ”نظام‌سازی”، از ”نظام براندازی” به مراتب پیچیده‌تر و مشکل‌تر است. دوسه بار انقلاب‌کردن، از یکبار ”درست حکومت کردن” سخت‌تر است. اما امروز نوبت به نسل سوم حوزه و دانشگاه رسیده است که گام سوم را در نهادینه کردن ارزش‌های انقلاب و تکمیل پروژه‌ی وحدت بردارد. این گام سوم بسیار بسیار مهم و خطیر است. اگر به درستی برداشته نشود، همه‌ی زحمات نیم‌قرن گذشته جبهه‌ی عام انقلاب اسلامی و دو نسل پیشین به هدر خواهد رفت و عقب‌گرد وحشتناکی خواهیم داشت که معلوم نیست دوباره چه وقت، قابل جبران باشد. شاید قرن‌ها وقت ببرد. امام (ره) بارها می‌گفت اگر ما شکست بخوریم، قدرت‌ها چنان سیلی به اسلام می‌زنند که تا قرن‌ها بلند نشود. چون قدرت اسلام و پتانسیل عظیم اجتماعی آن را در دو دهه‌ی گذشته تجربه کردند و مستبدین عالم، زهر اسلام سیاسی را چشیدند.
اما نوع برنامه‌ریزی و هدف‌گزاری برای نسل سوم با آنچه وظیفه‌ی دو نسل قبل بوده است گرچه در اصول، مشترک است اما البته باید در استراتژی و تاکتیک، متفاوت باشد. ما باید مراحل پیچیده‌تر و نهادینه‌تری از این پروژه را پیش ببریم. شعار ما باید این باشد: ساده‌زیستی نظری و راحت‌طلبی عملی، موقوف.
حوزه امروز البته با 30 سال قبل بسیار متفاوت است. پیشرفت‌های بزرگ در حوزه اتفاق افتاده و امروز دارای دهها موسسه‌ی تحقیقاتی و صدها فاضل حوزوی روشنفکر است که اهل قلم، آشنا با علوم جدید و اهل تفکر اجتماعی‌اند. دانشگاه ما هم با دانشگاه 30 سال قبل بسیار متفاوت است. دانشگاه به مراتب مردمی‌تر، دینی‌تر و زنده‌تر از دانشگاه قبل از انقلاب است. روح تحقیق و پیشرفت، علاقه به تولید علم و حضور در صحنه مشکلات اجتماعی و حس همدردی با محرومین، در دانشگاه، زنده شده است. قلب دانشگاه و حوزه امروز با صدای بلند می‌تپد و آنها که مرگ دانشگاه را و افول حوزه را آرزو می‌کردند، آرزوی خود را به گور می‌برند. در عین حال امروز همه‌ی ما ناآرامیم و از وضع موجود، راضی نیستیم و این نارضایتی، نه به معنای انکار پیشرفت‌ها بلکه به دلیل آرمان‌های بلندتری است که داشته و داریم. این دغدغه، مقدس است و باید حفظ شود. نباید ترسید و نباید مایوس شد و نباید خسته شد. امیدوار، مصمم، و مثبت‌اندیش، فعال و جدی باشیم و به آینده بزرگی که انشاءالله در پیش است بیندیشیم، این آینده، البته محتوم نیست و به دست شما باید ساخته شود.
اگر ما تجربه جامعه‌سازی جدید که پی‌ریزی آن چند دهه و ساختمان کامل آن دو سه قرن وقت می‌برد را به درستی پیش ببریم، بزرگترین پدیده‌ی چند قرن اخیر جهان اتفاق افتاده است. چون واحد زمان در رفتار فردی، ساعت و روز و سال است اما در مقیاس تحول اجتماعی، این واحد، دهه است و سایر تمدن‌ها هم طی چهار و پنج قرن تلاش ساخته شده‌اند و خلق‌الساعه نبوده‌اند. این همان پدیده‌ای است که من آن را رنسانس اسلامی می‌نامم. مانیفست تحول بزرگ جهان اسلام به دست شما، دارد نوشته می‌شود. کوچک‌ترین اقدامات شما زیر ذره‌بین تاریخ قرار خواهد گرفت و ملت‌های بسیاری منتظرند تا از روی دست شما نسخه‌برداری کنند و جامعه جدیدی بسازند. انقلاب‌های بسیاری در جهان اسلامی از روی دست انقلابیون ایرانی، کپی‌برداری و الهام گرفته شده، اما باید بتوانیم در مرحله‌ی بعد، جامعه دینی جدید یعنی محصول انقلاب دینی را هم به جهان عرضه کنیم تا الگوبرداری در جامعه‌سازی پس از الگوی انقلاب هم به سایر ملت‌ها هدیه شود. اگر درس انقلاب دادیم، درس حکومت و جامعه‌سازی هم باید بدهیم تا این ترم آموزش جهانی، تکمیل شود والا، کار، ناقص می‌ماند و در دهه‌های آینده، روح یاس و عقب‌گرد جهان اسلام را دوباره خواهد گرفت. جامعه‌ای بسازیم که زیر از زیر فشار عادات غلط و خرافی گذشته رها شود و در عین حال به دام خرافات مدرن که از سوی هژمونی غرب به ملت‌ها تحمیل شود، نیفتد.
ما - حوزه و دانشگاه - باید مدام با خود مرور کنیم که چه جامعه‌ای می‌خواستیم و می‌خواهیم بنا کنیم. مدیران کشور، تقریبا همگی از کرسی‌های دانشگاه و حوزه، به کرسی مدیریت کشور می‌آیند. حاکمیت ما خوشبختانه هم ماهیتا مردمی است و هم حقیقتا فرزند دانشگاه و حوزه است. هیچ وقت مثل این عصر، حلقه‌ی نظر و عمل، به یکدیگر، این‌گونه وصل نبوده است. هر فکر قوی که در دانشگاه یا حوزه، تولید شود به فاصله‌ی کوتاهی وارد حاکمیت می‌شود و حتی عملی می‌شود. این واقعیت، از طرفی، بسیار امیدوارکننده است که سرنوشت جامعه و نظام، در محافل علمی، تعیین شود و نه در پستوی مافیاهای قدرت و ثروت و در عین حال، مسوولیت‌آور است. و تکلیف بزرگی از سوی خدا و مردم است خطاب به دانشگاه و حوزه، که تولید فکر کنید و کار خلاق کنید. تا می‌توانید به جای وعده دادن و صرفا انتقادکردن و وراجی کردن، کار مثبت کنید. ما در دهه‌ی سوم، برادران و خواهران، کمتر باید کلی‌گویی کنیم. دهه‌ی سوم، دهه‌ی جزیی‌گویی و دقت فکری است. باید همان اصول دهه‌ی اول را پی‌گیری کرد اما نباید عینا و انحصارا در همان حد، باقی ماند. حوزه و دانشگاه، باید حرف‌های تکراری در باب جامعه و حکومت ایده‌آل را تبدیل به ایده‌های جدیدتر و اجتهادی‌تر، و به راهکار عملی‌تر و برنامه‌های عینی‌تر کنند.
اگرحوزه و دانشگاه، در پروژه‌ی تولید علم و تولید حرف‌های تازه‌تر و طرح‌های عملی‌تر، شکست بخورند، حاکمیت هم شکست خواهد خورد؛ در این شرایط ما باید:
اولا - امید خود را از دست ندهیم و منفی بافی نکنیم. اگر حوزه و دانشگاه، مثبت باشند، کل حاکمیت، مثبت خواهد بود و جامعه هم به جلو خواهد رفت.
ثانیا: حوزه و دانشگاه، کمی عملگراتر و عینی‌تر باید بشوند. طلبه و دانشجو نباید جدا از جامعه و بی‌ارتباط با شرایط کشور، مطالعه و مباحثه کنند. در روایات ما از علم به طور مطلق یعنی تبدیل ذهن به انباری از مفاهیم و الفاظ به‌دردبخور دفاع نمی‌شود بلکه علم مفید، علم نافع، و علم توام با عمل، مورد سفارش است.
ما با علممان نمی‌خواهیم برای یکدیگر پز بدهیم و مدرکمان را به سر دیگری بزنیم. علم باید به درد دنیا و آخرت مردم بخورد. علم باید به کار بشر و حقوق بشر و رشد او و نجات محرومین بیاید. طرح جامع ما برای نیم قرن آینده حکومت و جامعه چیست؟! هر چه هست بر همان اساس باید از امروز به سیر علوم و تحقیقات و موضوعات و مطالعات خود جهت بدهیم.
حوزه و دانشگاه، هنوز با همه‌ی ظرفیت خود پای کار نیامده‌اند و کمتر از 20% ظرفیت‌شان فعال شده. نظام باید حوزه و دانشگاه را در جریان مشکلات کشور قرار دهد و آنها را پای کار بیاورد. همه تحقیقات علمی ما، اعم از تجربی و علوم پایه و فلسفی و عقلی و نقلی و فقهی و کلامی و اخلاقی و همه و همه در دانشگاه و حوزه باید پای کار آورده شوند.
ثالثا - مراقب باشیم هسته و بدنه‌ی اصلی حوزه و دانشگاه به مسائل فرعی و حاشیه‌ای و دعواهای جناحی و حزبی و فحاشی‌های ژورنالیستی و چاقوکشی، آلوده نشوند و انرژی که باید به کار مردم بیاید در این جبهه‌های انحرافی و در اغراض نازل به هدر نرود.
امروز باید به راه وسط میان طالبانیزم و سکولاریزم بیندیشیم. به راه سوم میان سلطنت سنتی و دموکراسی غربی بیندیشیم. به راه سوم، میان یک جامعه بدوی عقب افتاده و تکنولوژی بدون آرمان غربی بیندیشیم. به راه سوم، میان انزوای رهبانی شرق و شهوت‌پرستی و نفسانیت غرب بیندیشیم. به راه سوم، میان فقر مفرط و سرمایه‌داری افسارگسیخته بیندیشیم. به راه سوم، میان تحجر و قشری‌گری و گذشته‌گرایی با تقلید و ترجمه و غرب‌پرستی بیندیشیم. راه سوم، راه خلاقیت و تولید و اجتهاد و نواندیشی در عین اصالت‌خواهی و اصول‌گرایی و ارزش محوری است. راه سوم، راه اخلاق‌گرایی بدون ظاهرآرایی و ریاکاری است. راه سوم، راه عملگرایی، بدون عملزدگی و پراگماتیزم است. راه سوم، راه نواندیشی و روشنفکری، بدون بدعت‌گذاری و ارتداد است. راه سوم، راه اصول‌گرایی، بدون قشری گرایی و بنیادگرایی است. راه سوم، راه آزاداندیشی، بدون اباحی‌گری و شکاکیت است. راه سوم، راه گفت‌وگو و مباحثه بدون لجاجت و بی‌ادبی و چاقوکشی است. راه سوم، در ضمن اختلاف‌نظرهاست. راه سوم، راه مردم‌گرایی و مردم‌سالاری، بدون عوامزدگی و عوامفریبی است. راه سوم، راه قانون‌گرایی، بدون عدالت‌ستیزی است. راه سوم، راه آزادی، بدون هوچی‌گری و هرج و مرج‌طلبی است. راه سوم، راه دفاع از امنیت بدون سرکوب آزادی‌های مشروع است.
این راه را باید ابتدا نخبگان ما در حوزه و دانشگاه هموار کنند و حاکمیت با همه‌ی گرایش‌های اسلامی‌اش، آن را طی کند
منبع : سایت شهید آوینی



تابوت سکینه

تابوت سکینه
در حدیث آمده است:
همانا مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف ) تابوت سکینه را از غار انطاکیه بیرون می آورند و سفره های تورات را از کوهی در شام استخراج می کنند و با آن با یهود محاجه و استدلال می کنند و بسیاری از آنان اسلام می آ ورند.(منتخب الاثر309/4 بحار29/51 و 350/52)

«تابوت سکینه»، صندوقی است که حضرت موسی علیه السلام به امر حق تعالی، از چوب شطیم ساخت. طول آن سه قدم و نُه قیراط و عرض و ارتفاعش دو قدم و سه قیراط بود.

بیرون و اندرونش را به طلا پوشیده کرد. آن تابوتی بود که به عدد هر پیغمبری خانه ای از زبرجد سبز در آن بود، آخرین خانه ها، خانه ی حضرت رسالت صلی الله علیه و آله و سلّم بود.

آن تابوت را، «تابوت شهادت» و «تابوت عهد» هم گفته اند. («لغت نامه ی دهخدا»، چاپ جدید، ج 4، ص 5335)

در روایات اسلامی ذکر شده که آن تابوت هنگام ظهور قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) همراه ایشان خواهد بود، که از غاری در «انطاکیّه» بیرون آورده است. («المجالس السنیّه»، ج 5، ص 710) و به روایتی دیگر، تابوت در «دریاچه ی طبریه» است. («نجم الثاقب»، باب دوّم، ص 126)

 و به روایتی دیگر:

به هنگام حکومت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ، حکومت جباران وستمگرالن ونفوذ پیسیاسی منافقان وخائنان نابود گردد . شهر مکه قبل? مسلمین ، مرکز حرکت انقلابی مهدی شود . نخستین افراد قیام قیام او در ان شهر گرد آیند ودر آنجا به او بپیوندند . مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) به نفوذ یهود و مسیحیت در جهان خاتمه دهد .ازآغاز انطاکیه ،تابوت سکینه را بیرون آورد ، نسخه اصلی تورات وانجیل در ان است و بدینگونه در میان اهل تورات با تورات ودر میان اهل انجیل با انجیل حکم کند و آنان را به متابعت خویش فرا خواند . 
تابوت عهد:

تعبیر دیگرى است از تابوت سکینه یا تابوت شهادت، ولى از نظر دانشمندان یهود (محض رعایت اصول فرهنگ نگارى ذکر مى شود وگرنه نگارنده را از برخى خرافات که ذیلاً آورده مى شود نفرت است): صندوقى است که موسى به امر حقتعالى از چوب شطیم ساخت ; طولش سه قدم و نه قیراط و عرض و ارتفاعش دو قدم و سه قیراط بود و بیرون و اندرونش به طلا پوشیده بر اطراف سر آن تاجهاى طلایى ساخت و سرپوشى از طلاى خالص بر آن گذارده دو کرّوب بر زبر آن قرارداد که با دو بال خود بر سرپوش آمرزش سایه افکن بودند و بر هر یک از طرفین آن دو حلقه طلائى براى عصاهاى چوبى که به طلا پوشیده شده براى برداشتن تابوت بود ، ساخت و حقه منّ و عصاى هارون را که شکوفه نمود و دو لوح عهد را که احکام عشره بر آنها مکتوب بود (عبرانیان 9: 3 و 4) در آن گذارد و در پهلوى آن کتاب تورات گذاشت (سفر تثنیه 31: 26) از این رو گاهى از اوقات آن را تابوت شهادت گویند (سفر خروج 25: 16 و 40: 21) اما حقه من و عصاى هارون در زمان سلطنت سلیمان باقى نبود، (اول پادشاهان 8: 9). و بر بالاى سرش ابرى بود که خداوند در آن تجلى مى فرمود و چون قوم اسرائیل کوچ مى کردند تابوت مرقوم را برداشته از جلو روانه مى شدند و ستون ابر و آتش، شب و روزهاى ایشان مى بود. در حینى که تابوت برداشته شده روانه مى شد موسى مى گفت:
«اى خداوند ! برخیز و دشمنانت از حضور تو منهزم گردند». و چون فرود مى آمد مى گفت: «اى خداوند ! نزد هزاران هزار اسرائیلى رجوع نما» (سفر اعداد 10: 33 ـ 36) و هنگامى که قوم اسرائیل مى خواستند از اردن عبور کنند تابوت عهد را کما فى السابق به جلو انداخته در آب روان شدند، پس آب نهر منشق شده و آبهاى بالا متراکم گشته ، قوم به خشکى ورود کردند (صحیفه یوشع 3: 14 ـ 17) بعد از آن مدتى ـ یعنى فى ما بین 300 و 400 سال (ارمیا 7: 12 ـ 15) ـ در خیمه جلجال باقى ماند. سپس از آن خیمه ، حرکتش داده جلو لشکر اسرائیل مى بردند و بدان واسطه در وقتى که اسرائیلیان در نزد افیق منهزم شدند (اول سموئیل: 4) تابوت به دست فلسطینیان افتاد و ایشان آن را با شدود برده در بتکده اى در برابر صنم داجون گذاردند (اول سموئیل: 5). لکن خداوند بلاها و امراض مهلکه را برایشان فرستاد به حدّى که به اجبار تابوت را با اظهار عزت به زمین اسرائیل در قریه یعاریم گذاشتند (اول سموئیل: 6 و 7). اما چون داود در اورشلیم ساکن شد، تابوت را با جلال بدانجا آورد و تا زمان بنا شدن هیکل ، در همانجا بود (دوم سموئیل: 6) و (اول تواریخ ایام 15: 25 ـ 29) و گمان مى برند که مزمور 132 را قدر همان وقت نوشت. بعد از آن تابوت در هیکل گذاشته شد (دوم تواریخ ایام 5: 2 ـ 10) و موافق دوم تواریخ ایام (33: 7) منسى صورت تراشیده در هیکل نصب کرد و دور نیست که به جهت تعیین محل آن صورت ، تابوت را از محل خود به جاى دیگر برد لکن یوشیا آن را دوباره به جاى خود آورده تابوت قدس نام نهاد (دوم تواریخ ایام 35: 3). و باید دانست که تابوت مرقوم در هیکل ثانى نبود و معلوم هم نیست که آیا آن را نیز به بابل برد و یا اینکه پنهان شده نایاب گردید ؟ .  (قاموس کتاب مقدس : 237 ـ 238)

(


روایت

عمیر بن اسحاق در توصیف امام حسن مجتبی (ع) گفته است :

به نظر من کسی در گفتار نیکوتر از امام حسن (ع) نبود تا آنجا که هرگاه آن جناب سخن می گفتند من دوست داشتم سخن ایشان هرگز به پایان نرسد من از آن جناب هرگز سخن زشتی نشنیدم سیره نگاران امام حسن مجتبی(ع) را به بردباری و سخاوت و خوش اخلاقی و سعه صدر ستوده اند.زهد و تعلق خاطر نداشتن به دنیا از دیگر ویژگیهای بارز آن حضرت بود ، زرندی در کتاب نظم دُرر السمطین آورده است که آن جناب در برآوردن حاجت نیازمندان سعی وافری داشتند و هیچ سائلی را از عطای خود محروم نمی کردند.

......

تا سخن نگفته باشی سخن در بند توست و چون بگویی تو در بند آنی ، پس زبانت را نگهدار ، همانطور که طلا و نقره خود را حفظ می کنی ، چه بسیار سخنی که نعمتی را جلب کند .نهج البلاغه حکمت 381                                 

- چیزی که در پی آن آتش باشد خیر نیست و شری که به دنبال آن بهشت باشد شر محسوب می شود و هر نعمتی بی بهشتی ناچیز و هر بلایی ، بی جهنم عافیت است .(نهج البلاغه  حکمت 387 )                             

   

 


ادامه مطلب قومیت گرایی عربی

ادامه مطلب قومیت گرایی عربی و تاثیر آن بر هویت ملی
مشکلات خوزستان

خوزستان علی رغم ثروتهای بسیاری که در سرزمین خود نهفته دارد, از جمله بخشهای محروم کشور است که این فقر و محرومیت مبتنی بر سیاستهای غلط دوران پهلوی شکل گرفته است. حوادث ناشی از جنگ نیز بر مشکلات این منطقه افزوده و ضروریست تا معضلات مردم این استان شناسایی شده و مورد توجه قرار گیرد. مشکلات عمومی ساکنان عرب زبان خوزستان عبارت از :

الف) مشکلات اجتماعی،

ب) مشکلات فرهنگی،

ج) مشکلات سیاسی،

د) مشکلات اقتصادی

بیشترین مشکلات مردم خوزستان در حوزه مشکلات اجتماعی، مشکلاتی چون افزایش و تراکم جمعیت، امکانات ضعیف و نبود بهداشت، نبود مسکن مناسب، کمبود امکانات رفاهی (کولر گازی و ... )، افزایش اعتیاد جوانان، بیکاری و ... است.

در رتبه دوم, مشکلات اقتصادی قرار دارد که شامل گرانی و تورم، ضعف درآمد ناشی از شغل نامناسب، گرانی مصالح ساختمانی و پایین بودن سقف وام‌ها، بیکاری و ... می باشد.

در رتبه سوم مشکلات فرهنگی می‌باشد که عمده آن عبارت است از مشکلات آموزشی (فضای مدرسه، معلم و امکانات آموزشی، ضعف فرهنگی عمومی بعلت فقر و دوری از مناطق توسعه یافته شهری(

در رتبه چهارم مشکلات سیاسی مطرح است که عدم وجود مدیران و مسئولین دلسوز، ضعف مدیریت مسئولین دولتی، ضعف در اجرای قانون، فساد اداری (رشوه و ...)، نبود عدالت اجتماعی، تبعیض اجتماعی، عدم رسیدگی به مشکلات، مقام پرستی برخی مسئولین، حیف و میل اموال و بودجه بیت‌المال از اهم آنها است.

گرچه بیشترین تلاش‌ها در استان خوزستان جهت حل مشکلات اقتصادی صورت گرفته، ولی بیشترین مشکلات در حوزه مشکلات اجتماعی رصد می‌شود.

همچنین برای برآوردن مشکلات بالاترین انتظار از دولت است و این نشان از توجه و اعتماد عمومی مردم در حل مشکلات خود به دولت دارد که البته باید این اعتماد حفظ شود.

در حوزه گرایش‌ها، گرایش اعراب خوزستان به اقوام غیر عرب بسیار کم و پایین است و این ناشی از عوامل خاص است، از جمله :

1- ساختار قبیله‌ای اعراب خوزستان همراه آداب و رسوم و نژاد و زبان مجزا، روحیه درون‌گرائی را در میان آنها تقویت کرده است. گرچه پدیده جنگ و مهاجرت و سطح تحصیلات و امکانات فرهنگی از رشد این موضوع کاسته است، ولی فعالیت ماهواره‌ها و قدرت گیرنده‌ها در مناطق عربی خوزستان از ورای مرزها این وضعیت را تقویت می کند.

2- گرایش اعراب خوزستان نسبت به دولت جمهوری اسلامی بیش از افراد ساکن در خوزستان است، اما فاکتورهایی این گرایش را تهدید می‌کند، از جمله ناکارائی‌های مجریان، عدم برآوردن انتظارات عمومی، فساد اداری، برخورد نامناسب احتمالی مأموران دولتی.

3-گرایش اعراب خوزستان نسبت به عنصر سرزمین ایران کاملاً مثبت و در سطحی ویژه است، یعنی جغرافیای سیاسی ایران را وطن خود می‌دانند و حاضرند برای دفاع از آن هزینه‌های لازم را بپذیرند که حماسه دفاع مقدس و نقش اعراب در آن قابل توجه است.

4-برای همبستگی قومیت عرب خوزستان با هویت ملی متغیرهای آگاهی، سن، وضعیت اقتصادی، رضایت از محیط زندگی، رضایت از اوضاع فردی، رضایت از همکاری با دولت، امکانات مورد توجه می‌باشد. زیرا بر اساس پژوهش‌های صورت گرفته میزان سواد افراد بیشترین تأثیر را در گرایش نسبت به هویت ملی داشته و در مراحل بعدی همکاری با دولت و وضعیت اقتصادی و امکانات و رضایت از زندگی قرار گرفته است.

5-یکی از مناطق مورد توجه فعالیت وهابیت بخش‌هایی از مناطق عرب نشین بخصوص نوار مرزی در خرمشهر و آبادان و اروندکنار می‌باشد.وضعیت زندگی اعراب روستانشین که تحت تأثیر جنگ و طرح‌های کشاورزی بعد از جنگ به اطراف شهرهای استان از جمله اهواز مهاجرت کردند. بسیار نگران‌کننده است و قاچاق اسلحه و مواد مخدر و ماهواره و CD‌های مستهجن و فساد اخلاقی در برخی مناطق مشخصاز رشد قابل توجهی برخوردار بوده است.

با این همه مردم به اهل بیت، خاصه حماسه عاشورا و ایام ماه مبارک رمضان بسیار علاقمند می‌باشند و برپایی مجالس گوناگون در این ایام چشم‌گیر و حیران‌کننده است.

چرائی آشوب‌های قومی عربی

برای بررسی چرائی آشوب‌های عربی در خوزستان توجه به عوامل مؤثر در رویکرد گروه‌های قومی به چالش و منازعه قومی مؤثر می‌باشد.

1-فرهنگ تاریخی و مناسب قومی قبیله‌ای و آداب و رسوم و درون‌گرایی افراطی قومیت عرب

2-عقب‌ماندگی‌ها و محرومیت‌های نسبی تاریخی در مناطق قومی

3-عدم وجود و تدوین سیاستگذاری قومی مناسب و پایدار

4- تخریب‌ها و مشکلات دوران جنگ بخصوص مناطق مرزی قومی نشین

5-ضعف در حوزه مدیریتی استان در سطوح مختلف

6-هم مرز بودن با کشورهای چالش برانگیز منطقه‌ای

7-دخالت بیگانه با توجه به مهیا بودن بستر و شرایط لازم در داخل

8-عدم اجراء طرح‌های استراتژیک و مادر در استان

9-عدم تعامل متقابل بین حاکمیت و نخبگان فکری و ابزاری قومی

10- فعالیت نخبگان قومی غیر بومی با اهداف سیاسی سرشاخ با حاکمیت مرکزی .

با توجه به موارد فوق، شرایط و زمینه , بستر لازم جهت تولید شکاف‌ها و منازعات قومی در کشور با عدم کارآمدی و کارایی در حوزه‌های مختلف فراهم می‌کنیم و دشمن که مترصد فرصت است با ظرافت و سرعت از اوضاع داخلی و بکارگیری ابزار مناسب پروسه تحریک و ترغیب حرکت‌های منازعه آمیز قومی و قبیله‌ای را جهت‌دهی کرده و با ایجاد موجی از احساسات و عواطف سرخورده قومی بر گرده آن سوار می‌شود و برنامه‌های مدون خود را به مرحله اجرا می‌گذارد. قومیت‌ها برای ملت و هویت ملی تهدید نیستند ولی در صورت بی‌توجهی در حل مشکلات و پاسخگویی به مطالبات مشروع و قانونی قومیت‌ها، فرصت سوء استفاده دشمن را فراهم می شود و فرصت قومی که می‌تواند به تقویت هویت ملی منتهی شود، به تهدید و چالشی بس خطرناک تبدیل خواهد شد و بحران قومی هم چه بسا به دنبال آن فعال شود.

نتیجه گیری:

دسته‌بندی مسائل ناشی از تنش‌های قومی عربی خوزستان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بسیار قابل تأمل و تحلیل می‌باشد.

1-تنش‌ها و خشونت‌ها در شکل بحران قومی نبوده است.

2-شدت، عمق و دامنه منازعات و نیروهای درگیر و صدمات و خسارات وارده ابعاد کوچکتری از بحران قومی را جلوه‌گر می‌نمود.

3-نقش عرب‌های بومی منطقه در ایجاد بحران بسیار محدود بوده است و نقش اعراب خوزستان، نقش فراگیری نبوده است.

4-ترغیب خلق عرب به شورش و آموزش و تجهیز عناصر خرابکار از دیگر نقش‌های بیگانگان در بحران قومی خوزستان بود.

5-نخبگان قومی بومی عربی تأثیرگذار در صحنه منازعات قومی وجود نداشت.

6-نقش بیگانگان در قضایای قومی خوزستان حتی در اسناد لانه جاسوسی موجود است. حتی حضرت امام(ره) در این زمینه فرمودند: "بعضی از نوشتجات که از لانه جاسوسی به تازگی بدست آمده، مؤید آن است که در قضایای خرمشهر و خوزستان و قضایای کردستان، آمریکا دست داشته است."

اما تجربه دفاع جانانه ساکنان بومی استان خوزستان در مقابل تهاجم وحشیانه رژیم بعث عراق و تحمل و پرداخت هزینه‌های سنگین مادی و معنوی و امکانات و نیروی انسانی علی‌رغم تبلیغات ناسیونالیسم قومی و شعارهای عرب‌گرایانه و سازماندهی مجدد جبهه التحریر و وعده‌های پاداش مادی رژیم بعث و واخوردگان سیاسی سرشاخ با نظام اسلامی خود پاسخی محکم به نواهای قومی‌گرا در استان خوزستان می‌باشد.

* با تشکر از برادر حجت‌الله یوسفی، کارشناس ارشد علوم سیاسی، تی 2، ل 7.

منابع و مأخذ

1-جعفری ولدانی , اصغر، کانونهای بحران در خلیج فارس , بهار 1377، موسسه کیهان تهران، چاپ دوم .

2-مقصودی، مجتبی، تحولات قومی در ایران، 1380، موسسه مطالعات ملی تهران .

3-احمدی، حمید، ایران هویت ملیت قومیت، 1383، موسسه تحقیقات و توسعه عوم انسانی تهران .

4-گزارش پژوهشی قومیت عرب خوزستان و هویت ملی ایران، 1378، موسسه مطالعات راهبردی .

5-قیصری، نورالله، قومیت عرب و هویت ملی ایران، 1377، فصلنامه مطالعات راهبردی پیش شماره اول .

6-یوسفی، حجت الله، پایان نامه کارشناسی ارشد علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی، پائیز 1384 .

7-مقصودی، مجتبی، توسعه و منازعات قومی، فصلنامه مطالعات راهبردی، 1377، شماره اول

منبع:  باشگاه اندیشه


قومیت گرائی عربی و تاثیر آن بر هویت ملی

قومیت گرائی عربی و تاثیر آن بر هویت ملی
مقدمه:

کشور ایران در شمار کشورهای کثیرالقوم محسوب می‌شود با این تفاوت که قومیت‌های موجود در ایران از یک نژاد، ولی به زبان‌ها و لهجه‌های متفاوتی تکلم نموده و زبان اصلی و رسمی خود را فارسی می‌دانند و از لحاظ قرابت سرزمینی و ملیتی و وطنی، ایران را وطن اصلی و دائمی خود دانسته و خواستار استمرار زندگی در سرزمین جغرافیایی ایران هستند و هرگز داعیه‌ی جدایی از دامن مام و میهن را ندارند، بلکه‌ خواسته‌ها و مطالباتی دارند که گاه برای تحقق آنها دست به خشونت‌های مقطعی و اعتراضی می‌زنند. این اعتراضات تا بدانجاست که امنیت ملی کشور تهدید نشود.

البته تشدید منازعات قومی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا امروز ناشی از سوء استفاده عوامل بیگانه از شرایط و بستر فراهم شده داخلی به خصوص در مناطق قومی که در مرز جغرافیایی مستقر هستند، بوده است و نخبگان و رهبران منازعات قومی عمدتاً غیر بومی یا دارای اهداف یا گرایش‌های سیاسی مخالف با نظام سیاسی مستقر بوده‌اند. بنابراین اقوام ایرانی در گوشه‌ گوشه کشور خود را ایرانی و مسلمان می‌دانند و موجودیت خود را در قالب ایران واحد جستجو می‌کنند.

سرزمین خوزستان

نام خوزستان در یک قرن گذشته اغلب با نفت گره خورده است. خوزستان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق که پیشانی جنگی استکبار و صهیونیسم جهانی علیه نظام اسلامی بود، وجهه جدید و ویژه‌ای به

خود گرفت که مقطعی از تاریخ ایران و خاصه خود استان خوزستان را در ابعاد گوناگونی مورد تأثیر قرار داد؛ چرا که نوع نگاه مردم ایران به مسأله دفاع و مسائل متعاقب آن در عرصه‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی متحول گردید و وجب به وجب خاک این سرزمین تقدس ویژه‌ای یافت.

ثمره مقاومت و حماسه دفاع مقدس ملت ایران در خوزستان و اهمیت نفت , روح همگرایی‌ ملی را در این استان تقویت و غرور ملی را تثبیت نموده است. هویت ملی گرچه در این استان فرصت پویایی و بالندگی دارد و تنوع قومی باعث بالندگی هویت ملی و اتحاد ملی می‌شود ؛ اما غفلت از نارسایی‌ها و عقب‌ماندگی‌ها و محرومیت‌های نسبی تاریخی و ویرانی‌های عمومی ناشی از جنگ تحمیلی و عدم سیاستگذاری قومی صحیح و مهمتر از همه سیاستهای ناآرام سازی قومی در ایران توسط استکبار جهانی در این استان می‌تواند وفاداری ملی و تعلق خاطر به هویت ملی را نزد گروه‌های اجتماعی و اقوام زبانی دچار خدشه نماید. اهمیت خوزستان در مسائل قومی، ناشی از فعالیت‌های قومی چند سال اخیر است که تحت تأثیر عوامل گوناگونی از جمله حضور بیگانگان در منطقه بوده است. جریانات فعال در مسائل قومی خوزستان، گروه‌های معاند با پایگاه فکری غرب‌گرا و دارای اهداف خاص سیاسی و فرهنگی هستند که اکثراً غیر بومی بوده و سابقه فعالیت‌های سیاسی فکری آنها در تقابل با نظام جمهوری اسلامی بوده است.

گروههای دخیل در جریانات قومی خوزستان

قبل از ورود به بحثهای جدید لازم است مروری داشته باشیم بر فعالیت گروههای قومیت گرای خوزستان در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی. فعالیت این گروهها در بعد از انقلاب را می‌توان در دو مقطع زمانی از ابتدای انقلاب تا جنگ تحمیلی ودوران بعد از جنگ تقسیم نمود.

1- فعالیت گروه‌ها و تشکل‌های فعال قومیت گرا در منطقه خوزستان در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی

در سال1324 به تشویق "لرد چارلز تران" رئیس اینتلیجنت سرویس خاورمیانه، جنبش ناسیونالیست عرب , جبهه التحریر خوزستان، فدائیان خلق عرب، حزب کارگران عرب شکل گرفتند, این گروهها در مقاطع مختلف تاریخی و همچنین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1358 به نشر عقاید و اهداف خود پرداخته و اقداماتی را با هدایت رژیم بعث عراق به صورت انفجار، خرابکاری و بمب‌گذاری در خطوط لوله گاز و نفت، ایستگاه‌های راه‌آهن، پل‌ها، مراکز اداری و آموزشی و قضایی انجام می دادند و سران مرتجع و کشورهای منطقه که حاکمیت خود را در برابر موج بیداری اسلامی برخاسته از انقلاب ایران متزلزل می دیدند با جنگ رسانه‌ای بی‌سابقه‌ای به تقویت و تشویق منازعات قومی در خوزستان می‌پرداختند.

اما با شروع جنگ تحمیلی در سال 1359، مسائل قومی خوزستان تحت‌الشعاع وضعیت جنگی منطقه و حضور رزمندگان اسلام قرار گرفت و میزان فعالیت آنها کاهش و بصورت پنهانی و مخفی درآمد.

در این ایام سران کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، همچنان تحت تأثیر امپریالیسم خبری استکبار جهانی، از ترس تأثیر صدور انقلاب اسلامی بر حکومت‌های لرزان خود، با کمک‌های مالی و تبلیغاتی از گروه‌های قومیت‌گرای منطقه‌ای حمایت می‌کردند.

2- فعالیت جریانات ناسیونالیسم قومی عربی بعد از جنگ تحمیلی

بعد از پایان جنگ تحمیلی در نتیجه پذیرش قطعنامه 598 و برگشت وضعیت عادی به استان خوزستان و رجعت مهاجرین جنگی از سراسر کشور به مناطق جنگزده و احیاء احساسات و هیجان های قومی عشیره‌ای در برخی حوزه‌ها، زمینه فعالیت‌ گروه‌های قومیت‌گرا در میان توده‌های محروم استان در شرایط خاص دوره بازسازی و سازندگی مناطق جنگی و رویکرد سریع توقعات فزاینده مردم مهاجری که به استان برگشته بودند، فراهم گردید، لذا دو جریان "عرب‌گرای تجزیه طلب" و "عرب گرای هوادار فدرالیسم" (یک کشور چند ملیتی) فعال شدند.

1- جریان عرب‌گرای تجزیه طلب: این جریان از سوی دو گروه جبهه "العربیه التحریر الاهواز" و "حرکت التحریر الوطنی الاهوازی" طرح‌ریزی و پی‌ریزی می‌شود. "جبهه التحریر" در سال 1342 با هدف جدایی از ایران به وجود آمد و تا 1353 (1975) تحت حمایت رژیم عراق فعال بود و بعد از انعقاد قرارداد 1975.م الجزایر بین رژیم ایران و عراق، این جبهه به لیبی رفته، ولی با پیروزی انقلاب مجدداً تحت حمایت رژیم بعث عراق وارد فعالیت قومی علیه جمهوری اسلامی در خرمشهر و خوزستان شد.

گروه "حرکت التحریر الوطنی الاهوازی" در سال 1983 م، تأسیس شد و پیوسته در بیانیه‌های خود از اصطلاحات اهواز اشغالی و لزوم یکپارچگی صفوف عربی برای آزادی عربستان سخن به میان آورده است. در سایت اینترنتی این گروه نقشه‌ای از خوزستان تحت عنوان عربستان آمده و در گوشه‌ای از آن عده‌ای در حال بلند کردن نام الاهواز هستند که تصویر "شیخ خزئل" را در خود دارد. رخدادهای مرتبط با خرابکاری و اقدامات تروریستی در سالهای اخیر در خوزستان و بویژه در اهواز عمدتا با هدایت این جریان انجام می گیرد.

2- جریان عرب‌گرای هوادار فدرالیسم: این گروه، فرقی بین عملکرد نظام سیاسی انقلابی با نظام سیاسی پهلوی قائل نیست، ولی مخالف جدایی طلبی است و راه احقاق حقوق خود را خودمختاری منطقه‌ای تحت حاکمیت کشور واحد ایران می داند. این جریان در دو بعد بین‌المللی و داخلی فعالیت‌هائی را صورت داده‌ است:

الف) فعالیت در بعد بین‌المللی جریان هوادار فدرالیسم مبتنی بر جلب نظر بازیگران بین‌المللی دولتی و غیر دولتی و جریان مقبول فکری و فرهنگی جهانی است و با اهداف فضاسازی بین‌المللی به منظور فشار بر ایران در قالب سخنرانی‌های نخبگان قومی در سمینارها و تجمعات بین‌المللی و منطقه‌ای پیگیری می شود.

در این حوزه فعالیتی، "نمایندگی عرب‌های اهواز"، حزب "همبستگی دموکراتیک اهواز" و افرادی چون "کریم بنی سعید" و "یوسف عزیزی بنی طرف" قرار دارند.

ب) فعالیت در بعد داخلی جریان هوادار فدرالیسم برای جلب افکار عمومی در داخل کشور و نوعی فضاسازی داخلی است. این جریان می‌کوشد صلاحیت هر نوع اظهار نظر انتقادی درباره عرب زبان‌های خوزستان را در انحصار خود درآورد، لذا در مقابل مسائل و مطالبی که از سوی مدیران و نخبگان و مطبوعات استانی صادر می‌شود واکنش نشان می‌دهد. از طرفی می‌کوشد توان تأثیرگذاری خود را با ایجاد ائتلافی با سایر افراد و گروه‌های فعال مسائل قومی در سراسر کشور گسترش دهد و فعالانه در مقابل مسائل قومی موضع بگیرد. گرچه این گروه فعلا خودمختاری منطقه ای را تحت حاکمیت نظام فدرالیسم شعار خود قرار داده است اما این امر تاکتیکی و گامی در جهت تحقق جدایی طلبی می‌تواند ارزیابی شود.

هویت ملی و اعراب خوزستان مسئله هویت ملی در ابعاد روانشناختی و جامعه شناختی قابل پیگیری است. هویت ملی علقه‌ها و بستگی‌های فردی و جمعی را در یک منطقه مورد نظر قرار می‌دهد و بستگی خاصی با حقوق شهروندی دارد که تحقق آن در چارچوب دولت ملی مد نظر است و لازمه آن برابری اساسی انسانها در دولت ملی، جدای از تقسیمات زبانی و قومی می‌باشد، یعنی برابری در دستیابی به مقامات سیاسی و اداری، برابری در برخورداری از فرصت‌ها و امتیازات و تسهیلات (تحصیلات، شغل و امکانات رفاهی و ...) تساوی در حقوق و امتیازات قانونی، برابری در حق مشارکت سیاسی و تکالیف ناشی از آن، برابری در تقسیم و توزیع خواسته‌ها و مطالبات مشروع، احساس روحی و روانی برابری اعضاء ملت در رسیدن به حقوق قانونی در شکل‌دهی هویت ملی مؤثر است.

در بستر تاریخ، قبایل گوناگون عرب بر اثر شرایط سخت زندگی ناشی از جنگ‌ها و خونریزی‌ها و خشونت‌های قبیله‌ای در جزیره‌العرب که موطن اصلی اعراب بوده به دیگر مناطق مهاجرت نمودند. در استان خوزستان از دوره ساسانی عرب‌ها به سوی ایران مهاجرت کرده و اوج این مهاجرت‌ در جریان فتح ایران بدست سپاه اسلام بود.

خاستگاه اصلی اعراب ایران قبایل بزرگ عرب عربستان همچون بنی تمیم، بنی اسد، بنی سعید، عباده می‌باشد. هم اکنون در استان خوزستان 63 قبیله‌ و عشیره و طایفه مهم عرب زندگی می‌کنند که از حواشی کرخه، شوش و شوشتر و هفت‌تپه و مسیر مسجدسلیمان و ملاثانی و اهواز و حمیدیه و سوسنگرد و بستان و هویزه و هورالهویزه و خرمشهر و آبادان و اروندکنار و روستاهای اطراف آن و شادگان و بندر امام و بندر ماهشهر و هندیجان تا زیدون و بهبهان و رامهرمز و امیدیه در مرز 1336 کیلومتری خوزستان با کشور عراق توسعه پیدا کرده‌اند. شغل عمومی اینها کشاورزی و صیادی (ماهیگیری) و پرورش اسب و دام‌های اهلی است. استعداد و ظرفیت فعالیت‌های فکری و فرهنگی اجتماعی را دارند.

البته در طول تاریخ حیات سیاسی - اجتماعی, اعراب مهاجر به ایران در فرهنگ و هویت ایرانی ادغام شده و خود را ایرانی و مسلمان می‌دانند. بر اساس گزارش تحقیقی پژوهشی مؤسسه مطالعات راهبردی وابسته به وزارت علوم و تحقیقات و فن‌آوری در مورد اعراب خوزستان تحت عنوان "قومیت عرب خوزستان و هویت ملی ایران"، بستگی و قرابت اعراب این منطقه به ملیت و هویت ایرانی یک امر انکارناپذیر است، اما علیرغم این موضوع در پژوهش قومیت عربی خوزستان مسائل متنوع مرتبط با حیات سیاسی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی باید مورد توجه قرار گیرد....  ادامه دارد


سرمایه‌ فرصت‌

سرمایه‌ فرصت‌

"فرصت‌" و "ابر" همانندند و به‌ سرعت‌ می‌گذرند و بازگشتی‌ ندارند. هنردر بهره‌برداری‌ نیک‌ از آن‌ است‌؛ چرا که‌

«اَلفُرْصَه‌ُ سَریعَه‌ُ الْفَوْت‌ِ»      

«فروغ‌ فرصت‌، به‌ سرعت‌ افول‌ می‌کند».

پس‌ ترا هرلحظه‌ مرگ‌ و رَجعتیست‌مصطفی‌ فرمود دنیا ساعتیست‌

«جوانی‌» یک‌ فرصت‌ ناپایدار محدود است‌ که‌ گنجینه‌ای‌ در حدودیکصدهزار ساعت‌ از زمان‌ را به‌ عنوان‌ وقت‌ قابل‌ استفاده‌ در اختیار دارد. لذاتسلط‌ بر این‌ سرمایه‌ گرانبها، هوشیاری‌، تدبیر و مدیریت‌ کارآمدی‌ رامی‌طلبد.

پیامبراکرم‌(ص) بر «غنیمت‌ شمردن‌ دوران‌ جوانی‌» بسیار تأکید داشت‌و می‌فرمود:

«اءِغْتَنِم‌ْ خَمْساً قَبْل‌ خَمْس‌ٍ شَبابُک‌َ قَبْل‌َ هَرمِک‌َ...»           

«پنج‌ چیز را قبل‌ از پنج‌ چیز غنیمت‌ شمر، جوانی‌ را قبل‌ از پیری‌...»

ز ما آنچه‌ شد و آن‌ نیابیم‌ بازجوانی‌ است‌ چون‌ پیری‌ آمد فراز

اهمیت‌ آن‌ توصیه‌ را می‌توان‌ در هشدار ذیل‌ نظاره‌ کرد. ایشان‌ می‌فرماید:

«لاَتَزُول‌ُ قَدمَا الْعَبْدِ یَوْم‌َ الْقِیامَه‌ِ حَتَّی‌ یُسْأَل‌ُ عَن‌ْ شَبابِه‌ِ فِیما اَبْلاه‌...»  

«هنگامی‌ که‌ انسان‌ در روز قیامت‌ حاضر می‌گردد، از جوانی‌اش‌ سؤال‌ می‌شودکه‌ چگونه‌ آن‌ را سپری‌ کرده‌ است‌!»

بودم‌ جوان‌ که‌ گفت‌ مرا پیرو استادفرصت‌ غنیمت‌ است‌ نباید ز دست‌ داد

به‌ راستی‌ که‌ زندگی‌ کوتاه‌ است‌ و راه‌ِ کار دراز و فرصت‌ها زودگذر! و تنهاسرمایه‌ گرانبهای‌ ما وقت‌ است‌ که‌ بازگشتی‌ ندارد. بنابراین‌ بزرگ‌ترین‌ فن‌ِ بهترزیستن‌، بهره‌ جستن‌ از فرصت‌های‌ بی‌نظیری‌ است‌ که‌ بر ما می‌گذرد.

علاوه‌براین‌ باید دو کلام‌ حکیمانه‌ ذیل‌ را نیز جدّی‌ گرفت‌؛

«به‌ هرکس‌ فرصتی‌ دست‌ دهد و او به‌ انتظار به‌دست‌ آوردن‌ فرصت‌ کامل‌ آن‌را تأخیر اندازد، روزگار همان‌ فرصت‌ را نیز از او برباید، زیرا کار ایام‌ بردن‌است‌ و روش‌ زمان‌، از دست‌ رفتن‌». 

منبع: جوان‌ در چشم‌ و دل‌ پیامبر(ص)محمد باقر پورامینی‌

 


شب قدر

 

 شب قدر

ازموارد مهم درماه رمضان شب قدر است .شبی که از هزار ماه بهتر می باشد . روایاتی داریم مبنی بر این که هزار ماه جهاد بهتر ، واز سلطنت هزار ماه بهتر ، و عبادت آن بهتر از عبادت هزار ماه می باشد . و خلاصه شب شریفی است که روزی بندگان ، اجلهای آنان وسایر امور مردم از خوب و بد در آن مقدر می گردد .شبی که درقرآن در آن نازل شد . شبی که به نص قرآن مبارک است . درروایات اهل بیت آمده است : ‹‹‌ فرشتگان در شب قدر فرود آمده و در زمین پخش می شوند ، بر مجالس مؤمنین گذشته ، بر آنان سلام می کنند و برای دعاهای آنها ‹‹‌ آمین ›› می گویند ، تا آنگاه که سپیده دم طلوع کند .›› و ‹‹‌ دراین شب دعای کسی رد نمی شود مگر دعای عاق والدین ، قطع کننده رحم نزدیک ، کسی که شراب بنوشد و کسی که دشمنی مؤمنی دردلش باشد .››‌ در ‹‹‌ قبال ››‌ از ‹‹‌ کنز المواقیت ›› از پیامبر (ص) روایت شده است که فرمودند : ‹‹‌ موسی عرض کرد : خدای من ! نزدیک شدن به تورا خواهانم ، فرمود : نزدیکی من از آن کسی است که شب قدر بیدار شود . عرض کرد: خدای من رحمت تو رامی خواهم ، فرمود : رحمت من از آن کسی است که درشب قدر به فقیرها رحم کند ، عرض کرد: خدای من ! جواز عبور از صراط راخواهانم ، فرمود : آن برای کسی است که درشب قدر صدقه ای بدهد ، عرض کرد: خدای من ! از درختان بهشتی می خواهم ، فرمود: این مال کسی است که در شب قدر سبحان الله بگوید، عرض کرد: خدای من ! رضایت تو را می خواهم ، فرمود: رضایت من از آن کسی است که دو رکعت نماز در شب قدر بخواند.›› و از همین کتاب از پیامبر (ص) روایت شده است که فرمودند: ‹‹ درهای آسمانها در شب قدر باز می شود. بنابراین بنده ای در‌آن نماز نمی خواند، مگر این که خداوند متعال در مقابل هر سجده ای درختی در بهشت برای او می نویسد که اگر سواره ، صد سال در سایه آن حرکت کند به انتهای سایه اش نمی رسد ، و در مقابل هر رکعت خانه ای از در و یاقوت و زبرجد و مروارید، و در مقابل هر آیه ای تاجی از تاجهای بهشت ، و در مقابل هر ‹‹سبحان الله گفتن ›› پرنده ای از پرندگان بهشت ، و در مقابل هر نشستن درجه ای از درجات بهشت ، و در مقابل هر تشهدی بالا خانه ای از بالا خانه های بهشت ، و در مقابل هر سلام دادن ، لباسی از لباسهای بهشت برای او می نویسد. و آنگاه که سپیده صبح بدمد، خداوند از دختران پستان برآمده مانوس ،‌و کنیزان خوش اخلاق و خدمتکارانی جاویدان ، و بهترین پرندگان و بوهای خوش ، و نعمتهای خوب و تحفه ها و هدایا و خلعتها و کرامتها، و آنچه نفس میل دارد و دیدگان از آن لذت می برد به او عنایت می فرماید، و شما در آن جاوید هستید.››

مراقب شب قدر

از بعضی از روایات برمی آید که شب قدر مراتبی دارد . و شب قدری که در قرآن آمده است ، شب قدری است که آخرین مراحل مشیت الهی در آن صورت گرفته و پس از آن تغییر وم تبدیلی انجام نمی شود . و نیز از بعضی روایات برمی آید که شب نیمه شعبان و نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان از شبهای قدر بوده و شب آخر برترین آنهاست که شب ‹‹جهنی ›› نامیده می شود. و همین شب است که مقدرات در آن ، تغییر نمی کند. و باحتمال قوی شب بیست و هفتم ماه رمضان نیز از شبهای قدر است . و کسی که می خواهد احتیاط کند باید در تمام این پنج شب اعمال شب قدر را انجام دهد. و چون این قول از لحاظ مضمون و سند برتر از دیگر اقوال بود، بهمین جهت سایر اقوال را ذکر نکردیم.

آمادگی برای این شب و دعا برای توفیق درآن

سزاوار است کسی که دین و نص روشن قرآن و روایات پیامبر(ص) و آل معصوم (ع) را قبول دارد، تمام سعی خود را جهت آمادگی برای اعمال این شب بکار گیرد. از کارهایی که در طول سال می تواند انجام دهد، دعا جهت توفیق در این شب می باشد و این که بتواند در این شب ، محبوبترین و پسندیده ترین کارها نزد خدا را انجام داده و خداوند این شب را برای او بهتر از هزار ماه قرار داده ، و اعمال این شب را باین شکل از او قبول نموده و آن را با بالاترین درجات برای او ثبت ، و تا روز دیدار او آن را بپروراند، در این شب ، نام او را در گروه مقربین نوشته و شناخت ، محبت ، نزدیکی ، پناه ، رضایت و خیر خود همراه او با عافیتش را نصیب او گردانیده و بگونه ای از او راضی شود که خشمی که بعد از آن نبوده ، و پیامبر و امامان بخصوص امام زمانش (ع) از او راضی شده ،‌و او را با آنان در مجلس ‹‹صدق ›› ،نزد سلطان مقتدر جای داده و در بذل تمام توانایی برای فرمانبرداری و بدست آوردن رضایتش ، او را موفق و عاقبت او را نزدیکی و رضایتش قرار دهد.
از کارهایی که می تواند بوسیله آن تمام سعی خود را در این شب بکار گیرد ، این عبادت رافراهم نماید . مثلا مکان و لباس مناسب و عطر و صدقه ای را تهیه و مضامین لطیفی را برای مناجات با پروردگار و کلمات بر انگیز نده ای را در خطاب آقایان و نگهبانان و حامیانش انتخاب کند . و میهمانان مخصوصی را که مناسب با این شب می باشند ، و چند فقیر را برای صدقه دادن در نظر بگیرد .
گمان می کنم اگر یکی از سلاطین دنیا کسی را در روزمخصوص به میهمانی دعوت نموده و شخص بزرگی را دنبال او بفرستد ، و آنگونه که خداوند با تو رفتار کرده است او نیز در دعوت خود با او مهربانی کرده و در مقابل حضور او در آن مجلس – که اعیان و اشراف وپادشاهان حضور دارند – ورعایت آداب آن ، به او وعده اعطای خلعتهای گرانبها و املاک پرارزش و وسیع و فرمانهای حکومت و سلطنت داده و به او بگوید هر قدر در انجام کارهای کمی که دراین مجلس باید انجام دهد ، دقت کند سلطان او را از عطایا و احسان خود بیشتر بهره مند می کند ، از اشتیاق حضور در این مجلس قالب تهی کرده وبرای آمادگی حضور در چنین مجلسی شریف و این مقام والا تمام توان خود را بکار گرفته ، در طول سال این مطلب رافراموش نکرده ، در تمام حالات با جدیت به آن پرداخته و خود را برای چنین روز بزرگی آماده می نماید بگونه ای که اهل سعی و تلاش نمی توانند اینطور عمل کنند . و باندازه ای مواظب است و دقت می کند که انسان را شگفت زده می کند . و آنگونه که باید و دوست در مقابل دوست انجام می دهد ادب را رعایت می کند .
ای عاقل ! چگونه این دعوت را اجابت می کنی ؟ سلطان سلاطین ، خدای خدایان و حاکم آسمانها و زمین تو را به این میهمانی دعوت نموده وبرای این دعوت فرشتگان بزرگوار و پیامبران و رسولان و بهترین مردم را فرستاده و با جانشینان معصومش آن راتأکید کرده است . و آنگاه تو را با فرشتگان دعوت کننده بزرگ داشته است ، هر شبی با دعوتهایی مخصوص و لطفها و کرامتها یی عالی . درمقابل اخلاص یک شب تو نعمتهای جاویدی به تو وعده داده است که نه چشمی مانند آن دیده و نه گوشی شنیده و نه دردل انسانی خطور کرده است . نور ، زیبایی ،سرور ، سلطنت ، دارایی ، و شادمانیی را به تو وعده داده که عقل توحتی از تصور گوشه ای از آن عاجز ، و اندیشه ات در آن سرگردان است .نزدیکی ، پناه و شادمانی دیدار خود را به تو وعده داده است که عقل انسانها و فهم علما و اندیشه حکما از درک آن ناتوان است .
برادرم ! آیا بخاطر آمادگی برای این مجلس ، باندازه ای که شایسته است تلاش نموده و از رستگاران خواهی شد یا با غفلت خود این فرصت را از دست داده و از جمله ورشکستگان خواهی بود ؟ یقین داشته باش اگر از این کرامت غفلت کرده و با کوتاهی خود آن را از بین ببری و در روز قیامت آنچه را که دیگران با سعی کامل به آن رسید ه اند ببینی ، به حسرتی دچار می شوی که آتش جهنم وعذاب دردناک در مقابل آن کوچک است . و بهمین جهت در آن روز با ور شکستگان پشیمان صدا می زنی : ‹‹‌ افسوس که جانب خدا را رعایت ننموده و در حق خود ظلم وتفریط نمودم و وعده های خدا را مسخره کردم .››‌در حالی که پشیمانی سودی نداشته و درهای توبه و جبران بسته و آثار اعمال و نتایج آن آشکار شده است .
بنابراین قبل از این که بخاطر کوتاهی و از بین بردن فرصتها ملامت شوی خود را سرزنش کن . و قبل از این که به تو بگویند : چرا کرامت پروردگار جهانیان را کوچک شمردی ؟ خود ، این مطلب را درنظر بگیر . وخود و سرمایه ات راحسابرسی کن ، قبل از این که به حساب تو رسیدگی شده و بجای کرامت و سلطنت ، به خواری و پستی برسی . سرمایه ای که اگر باقی می ماند به بالاترین سودهای تجارت در روزهای سختی و نیاز می رسیدی . سزاوار است وقتی که شب قدر نزدیک می شود شوق او به رسیدن به کرامتهایی که در این شب برای اومهیا شده است افزون گردیده . کرامت مقام بالا و مجلس حضور پروردگار جهانیان و تقدیس خداوند آسمانها و زمین ، و اعمالی را که با حال واخلاص و حضور و رقت وصفای او و رضایت مولایش مناسبتر است ، برای شبش انتخاب کرده ودر این مورد از خدای متعال کمک گرفته و از خلفای او – درود خدا بر آنان – یاری بجوید.

انتخاب عمل برای این شب ، تفکر و یاد خدا

اگر فهمید چه عملی مناسبتر است که به همان عمل می کند . و اگر تردید پیدا کرد، باید استخاره کند. بعد از تعیین وقت ذکر، وقت مناسبی را که در آن خواب آلود یا سیر یا گرسنه نبوده و موانع دیگری نیز نداشته باشد ، باید برای تفکر معین کند. نیز باید تمام سعی خود را بکار گیرد که در شبش چیزی، حتی امور مباح، او را از یاد خدا باز نداشته و در نمازها و مناجاتش به غیر آن حتی مستحبات فکر نکند. زیرا کسی که مثلا در نماز به ساختن مسجد و آب کشیدن آن یا صدقه دادن فکر کند غافل است . حتی در حال ایستادن نماز در یاد اجزای آن بودن غفلت است . و باید در هنگام عمل فقط سعی کند که قلب او از حقیقت کارهایی که انجام می دهد و ذکرهایی که می گوید غافل نباشد. و برای این که براحتی به این مطلب برسد، می تواند قبل از انجام عمل مختصری درباره آن فکر کند و آنگاه عمل را انجام دهد. و اگر هنگام قرائت و ذکر از آن غافل شد باید آن را تکرار کند. مثلا وقتی می خواهد رو به قبله بایستد، می تواند اجمالا درباره معنای رو به قبله نمودن بیندیشد. و هنگامی که می خواهد بایستد ابتدا درباره حقیقت آن که همان ایستادن برای ادای حق بندگی است اندیشیده و فکر کند که ایستادن بر روی دو پا اشاره به ترس و امید بخاطر پذیرفته شدن عبادت یا عدم آن است . و بهمین ترتیب …، حتی قرائت و ذکرهای نماز . مثلا قبل از گفتن ‹‹بسم الله الرحمن الرحیم ›› معنای آن را اجمالا در نظر آورده و آنگاه آن را بگوید. و اگر در اثنای قرائت آیه ای غفلتی برای او پیش آمد باید آن آیه را تکرار کند.

توسل به نگهبان این شب

برچنین عمل کننده ای لازم است در اول شب خیلی به نگهبان آن شب که از معصومین (ع) است ، توسل جسته و او را شفیع خود قرار دهد. و در این هنگام توفیق در اعمال و احوال را که به آن احتیاج دارد ذکر نموده و تلاش کند با الفاظی که برای درخواست ترحم و شفاعت می گوید، رحمت و رقت را جلب کرده و مهربانی و کرامت را برانگیخته و ابرهای جود و کرم و بخشش را بباراند. و با دست آنان عقل و نفس و قلب و صفات و اعمال و تمام وجودش را به مولایش تفویض و واگذار نموده ، و در طول شب نیز مواظب باشد کاری مخالف با تفویض، انجام ندهد ، و اگر بتواند حتی تفویض خود را نیز واگذار کند، قطعا رستگار شده است .
ولی خیلی اتفاق می افتد که انسان مراقب نبودن و بی مبالاتی را با تفویض اشتباه کرده ، آن پلید او را فریب داده و با نادانی او را هلاک می کند . بنابراین تا زمانی که با علوم الهی بخوبی نفهمیده که به تفویض رسیده است ، نباید مطمئن شود و برای اطمینان باید ببیند که حال و مرادش در آنچه که تفویض قبول آن ، و یکی از علامات قبول نیز این است که خداوند متعال ، اموری را که بنده به او تفویض نموده است ، بخوبی و بالاتر از آرزوی بنده سرپرستی کند.

 

سایر اعمال شب قدر

1- نمازی در شب قدر وارد شده که در آن یک بار حمد و هفت بار ‹‹قل هو الله احد ›› خوانده می شود و بعد از پایان نماز هفتاد بار ذکر ‹‹استغفرالله و اتوب الیه ›› گفته می شود و سپس حوائج از خدا خواسته می شود.
2- صد رکعت نماز و خواندن دعاهایی که در بین آن وارد شده از مهمترین امور مهم است . زیرا مضامین آن برآمده از سینه امامان دین می باشد که عالمان به خداوند هستند. در این ادعیه علوم گرانبهایی است که بجز پیامبران و جانشینان آنان کسی از آن آگاه نیست . دانشهایی از قبیل علم به خدا و صفات جمال و جلال و نامهای نیک و مراتب فضل و حکمت عدل و مقتضای کار و ادب مناجات با خداوند متعال .
لازم است در خلال خواندن این ادعیه زنده دل بوده و با توجه آنرا بخواند. و اگر بتواند از آنچه می گوید، تاثیر پذیرفته و این مطلب را نیز در دعایش بخواهد ، باید به او تبریک گفت . زیرا اگر این ادعیه ثواب و پاداشی از جانب خدا نداشته و فقط مضامین آن در انسان موثر باشد ، عاقل باید روح و جان خود را برای بدست آوردن آن فدا کند . چه رسد به این که خداوند برای هر حکم و حتی هر حرفی از آن جواب و نوری آماده نموده است که جهانیان نمی توانند قیمتی بر آن بگذارند. همچنین باید درباره معنی کلماتی که می گوید تامل نموده و آن را درک کند. و اگر این مقدار نیز نمی تواند بهتر است بجای خواندن این دعاها بر مصیبت خود و مجازات خدا بخاطر آن ، گریه کرده و بگوید: ‹‹انا الله و انا الیه راجعون ›› ، چه مصیبت و چه مجازات بزرگی ›› درباره اهل آخرت ، در حدیث قدسی آمده است :‹‹دعای آنان در نزد خداوند بالا رفته و کلام آنان را می شنود. فرشتگان بواسطه آنان خوشحالی می گردند… پروردگار باندازه ای دوست دارد دعای آنان را بشنود که مادری فرزند را.››
بنابراین ای فقیر! در مورد دعایی که بدون حضور قلب می خوانی ، انصاف بده . آیا دوست داری ، در حالی که خدا می بیند که زبانت او را خوانده و دلت با دنیا سخن می گوید ، دعایت به خداوند برسد ! دنیایی که درباره آن آمده است که دشمن خدا و دوستان اوست و
می خواند با شکوفه هایی این دنیای فانی ، تو را از خداوند دور نماید. آیا عاقل می تواند مصییتی بزرگتر از این را تصور کند.
3- خواندن دعای گشودن قرآن و قرآن را روی سر گذاشتن ، باین نیت که عقل و اندیشه او با این عمل تقویت شده و با دانشهای قرآن کامل شود و نور عقل با نور قرآن ضمیمه گردد. و سایر نیتهایی که مناسب با این عمل است .
4- زیارت امام حسین (ع) با بعضی از زیارتهایی که وارد شده است .
5- خواندن سوره روم ، عنکبوت و دخان در شب بیست و سوم .
6- خواندن دعاهایی که در این شبها وارد شده است ، بخصوص دعایی که سید از بعضی از کتابهای کهن نقل نموده و اول آن چنین است :‹‹ اللهم ان کان الشک فی ان لیله القدر فیها او فیما تقدمها واقع فانه فیک و فی وحدانیتک و تزکیتک الاعمال زائل، خداوند ! اگر در این که شب قدر، امشب یا شبهای پیش از آن است ، شکی هست ، ولی در مورد یکتایی تو و این که اعمال را پاکیزه می نمایی ، شکی نیست .›› و اگر توانست معنی از بین رفتن شک در خدا و یکتایی او را بفهمد، همین پاداش برای عبادت آن شب برای او کافی خواهد بود.
7- دعای کوچکی که سید از امام سجاد (ع) روایت نموده و اول آن ‹‹ یا باطنا فی ظهوره ›› می باشد . دعایی که در یکتا دانستن خداوند کامل می باشد . و اگر وجود ائمه (ع) هیچ نفعی نداشت ،مگر همین که با این گونه دعاها پرده از یکتایی خدا برداشته ، و ما را از این مطلب آگاه نمودند ، لازم بود مؤمن تمام وجودش را فدای این عمل آنان نماید .و حتی فداکردن تمام وجود خود را ناچیز شمرده و خود را ناتوان از ادای شکر نعمتهای آنان ببیند .
8-ساعتی از شب رامخصوص مراقبت قرارداده ، ودر آن ساعت علم پروردگارش را به بدحالی او و قدرتش را بر نجات دادن او ، و فضل و بخشش و کرم اورا در نظر گرفته و سپس با امیدواری ، بر در بخشش و کرم او چشم دوخته و در انتظار رحمت و بخشش اوباشد .
بستن وسوسه های شیطان
اگر مراقب به آنچه گفتیم عمل کرد که خوشا بحالش ، و اگر عمل نکرد مبادا شیطان اوراوسوسه کرده وبگوید : تو ! آنگونه که شایسته توست عمل را انجام نمی دهی ، بنابراین ، این کار اندک نیز فایده ای نداشته و نبودش بهتر از وجودش می باشد .زیرا اگر به این ندای شیطان گوش دهد اورا از سایر اعمال نیز بازداشته و او را با غفلت هلاک می نماید . ولی اگر همان عمل را که قصد دارد ، انجام بدهد گرچه عمل کمی نیز باشد ، ممکن است نور این عمل کم ، نور دیگری را برای عمل بوجود آورده و او را موفق به انجام عمل دیگری گردانده و آنگاه در تمام اعمال موفق باشد .
خلاصه شیطان هیچ قصدی ندارد ، مگر این که انسان را از خدمت نمودن و عبادت مولایش باز دارد بنابراین اگراز او فرمانبرداری نماید دردل او تاریکیی بوجود آید که سبب قطع یاری او گردیده و موجب می شود تا عبادت دیگری را نیز ترک کند تا جایی که یاری خداوند کاملا قطع شده و به هلاکت جاوید دچار شود .مگر این که عنایت خدا شامل حالش شده و از فرمانبرداری شیطان دست بردارد ، دلش با مخالفت با او روشن شده و آنگاه به توفیق کاملی برسد .
سالک نباید هیچ عمل خیری راگر چه بسیار کوچک باشد ، کم شمرده و بخاطر کم بودن آن را ترک نماید که زیان خواهد دید . و هیچ عمل خیری رانیز نباید بزرگ ببیند ، چون گرفتار عجب می گردد .نیز اگر نمی تواند آن را انجام بدهد بمقداری که می تواند آن را انجام داده و بعد از انجام ، آن را درمقابل خدا کوچک ببیند .زیرا بنده هر عملی را که انجام بدهد و آن را کوچک بداند ، خداوند آن را بزرگ دانسته و شاید همین مطلب باعث شود که خداوند متعال آن را قبول کند . وهنگامی که عملی قبول شد کمی آن اهمیتی نخواهد داشت ، چون اگر خداوند عملی را از بنده اش قبول نماید ، گرچه کم باشد ، پاداش زیادی به او خواهد داد . و اگر آن را قبول نکند ، فایده ای برای او نخواهد داشت ، گرچه زیاد باشد .زیرا خداوند عمل کم آدم را قبول و اعمال زیاد ابلیس را رد نمود.
بنابراین بنده نباید هیچ عملی را بزرگ ببیند . گرچه عبادت جن و انس باشد . زیرا این عجب است و عجب انسان به عملش ، ثواب آن را از بین می برد .بلکه نور آن را به تاریکی تبدیل می کند . ونیز نباید عمل کم را کوچک بداند ، زیرا ممکن است قبول شده و تبدیل به عمل بزرگی شود .

منبع:http://www.qomicis.com/farsi/special/ramazan/ghadr.htm 
 


ردای پدر علم جهان

 

ردای پدر علم جهان

دوست دارید یک نمونه دیگر از ارزشهای ایرانی که خود ما آنرا نمی شناسیم را برایتان بگویم. لابد تا به حال شما هم دیده اید وقتی یک دانشجو در دانشگاههای خارج می خواهد http://www.aryanempire.com/picsite/iran/graduation.jpgمدرک دکترای خود را بگیرد، یک لباس بلند مشکی به تن او می کنند و یک کلاه چهارگوش که از یک گوشه آن یک منگوله آویزان است بر سر او می گذارند و بعد لوح فارغ التحصیلی را می خواند. اگر از یک اروپایی یا ژاپنی و یا حتی آمریکایی بپرسید که این لباس چیست که شما تن فارغ التحصیلانتان می کنید؟ می گویند ما به احترام «آوی سنت» (پور سینا)پدر علم جهان این لباس را به صورت نمادین می پوشیم. آنها به احترام «آوی سنت» که همان «ابن سینا»ی ماست که لباس بلند رداگونه می پوشیده، این لباس را تن دانشمندان خود می کنند. آن کلاه هم نشانه همان دستار است (کمی فانتیزی شده)و منگوله آن نمادی از گوشه دستار خراسانی که ما ایرانی ها در قدیم از گوشه دستار آویزان می کردیم و به دوش می انداختیم.

 


تعدد همسران پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله

تعدد همسران پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
چرا پیامبر همسران متعددی برگزیده است؟
 ]
چرایی تعدد همسران علی محمد آشنایی)

به راستی آیا آن گونه که برخی از مستشرقین تبلیغ می‏کنند، آن حضرت مردی زنباره بوده است؟ اگر چنین نیست، راز و رمز تعدد ازدواج‏های آن حضرت چیست؟

ازدواج نه تنها به طور طبیعی ارضای غرایز جنسی را در پی دارد و شکوفایی بسیاری از استعدادهای آدمی در پرتو آن صورت می‏پذیرد. برابر آیات قرآنی، جهان ماده بر اساس نظام زوجیت و مشارکت و پیوند مذکر و مؤنث‏شکل گرفته‏[1]  و حیات انسان و تداوم نسل او نیز در پرتو ازدواج میسر شده است.[2] .

بدین‏سان ازدواج برترین گزینه طبیعی برای دستیابی به رشد و تکامل صحیح انسانی است.

تاریخ زندگی بشر در امر پیوند مرد و زن، چگونگی آن، شاهد فراز و نشیب‏های شگرفی بوده است; از دیرباز واقعیت‏های طبیعی همچون بلوغ دیرتر مردان و افزایش تعداد زنان مهیای ازدواج و پایان یافتن زودتر سن باروری در زنان و ضرورت‏های اجتماعی همچون کشته شدن مردان جوان در حوادث مختلفی همانند جنگ و نظایر آن و بر جای ماندن زنان بیوه، چند همسری را در عرصه تاریخ زندگی آدمیان رقم زده است; ولی دیدگاه‏های مکاتب و فلسفه‏های مختلف در زوال، فزونی، گسترش، کاهش یا محدود ساختن چند همسری تاثیر بسیار داشته است.

اسلام به عنوان واپسین دین الاهی در زمانی طلوع کرد که تعدد زوجات، به صورت نامحدود و به شکل غیر منضبط، در میان اعراب رواج داشت. قرآن کریم به دلیل ضرورت‏های طبیعی و اجتماعی اصل چند همسری را به کلی مردود ندانست ولی از یک سو با محدود ساختن آن از نظر تعداد به چهار همسر، گام مهمی در اصلاح و سامان‏دهی وضعیت نامطلوب متداول آن دوران برداشت; و از سوی دیگر با مشروط ساختن تعدد زوجات به رعایت عدالت‏به صراحت اعلام کرد: اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید، تنها یک تن را به همسری برگزینید.[3] .

اکنون این پرسش مطرح می‏گردد که چرا پیامبر از این محدودیت مستثنا شده، همسران زیادتری برگزید؟ به راستی آیا علاقه جنسی موجب تعدد ازدواج آن حضرت شده است‏یا حقیقت چیز دیگری است؟

نخست تعداد همسران، تاریخ و چگونگی ازدواج آنان با پیامبر را به صورت مختصر مورد بررسی قرار می‏دهیم:

پیامبر در طول زندگی خویش با یازده تن ازدواج کرده است:

1 ذاریات 49 حج5

2روم 21و اعراف 189

3نسا 3

 علل تعدد زوجات پیامبر

با اندکی دقت‏به خوبی می‏توان دریافت که راز و رمز این پیوندها، تمایلات جنسی نبوده است; زیرا:

. بیش‏ترین عمر پیامبر (بیش از دو سوم آن) آن هم بخش نخستین، از آغاز جوانی تا دوران میان سالی پیامبر، از 25 تا 50 سالگی فقط با یک همسر یعنی حضرت خدیجه سپری شده است. از 50 تا 51 سالگی بدون همسر زیسته است و از 51 تا 53 سالگی فقط با سوده که زنی سالخورده بود زندگی نموده است.

. تعدد همسران پیامبر در فاصله سال اول تا هفتم هجری، یعنی از 54 تا 61 سالگی آن حضرت صورت پذیرفته است.

. نگاهی کوتاه به تاریخ و ترتیب آن‏ها روشن می‏سازد که اصولا این ازدواج‏ها بر اساس مصالح و به دلیل ایفای مسؤولیت‏های همه جانبه نبوت صورت گرفته است; زیرا اگر جز این بود، چگونه پس از ازدواج با عایشه که تنها همسر باکره وی بود و از جمال و زیبایی نیز بهره وافی داشت، با زن سالخورده‏ای چون زینب بنت‏خزیمه ازدواج می‏کند که تنها سه ماه بعد از ازدواج از جهان خت‏برمی‏بندد یا پس از آن ام سلمه را به همسری برمی‏گزیند که خود او در پاسخ خواستگاری پیامبر، بزرگی سن، داشتن چهار فرزند یتیم و... را موجب عدم شایستگی خود برای همسری دانسته، عذر خواهی می‏کند; اما پیامبر این امور را مانع نمی‏داند و او را به همسری برگزیده، همانند عایشه نزد او اقامت می‏گزیند.

. سخنان پیامبر در ارزشیابی همسران، روش مناسبی برای یافتن دیدگاه پیامبر در این ازدواج‏ها است; عایشه خود می‏گوید: پیامبر به گونه‏ای به خدیجه عشق می‏ورزید و دوستان وی را چنان محترم می‏داشت که موجب شگفتی می‏شد[1]  و گاه گوسفندی ذبح نموده، گوشت آن را بین دوستان خدیجه تقسیم می‏کرد. بدین روی، در برابر هیچ زنی همانند خدیجه حسادت نمی‏ورزیدم; زیرا پیامبر هماره یاد او را گرامی می‏داشت. یک روز به پیامبر گفتم: خداوند در عوض آن پیره‏زن گندمگون غیر باکره، بهتر از او را نصیب تو ساخته است! پیامبر به سختی برآشفت و در پاسخ فرمود: قسم به خدا! هرگز بهتر از خدیجه نصیبم نشده است; زیرا او به هنگام کفر مردمان به من ایمان آورد و آن گاه که همگان مرا تکذیب کردند، مرا تصدیق کرد و آن گاه که همگان محرومم کردند، به یاری‏ام برخاست. خداوند از او فرزندانی به من عطا فرمود که از زنان دیگر نصیبم نساخته است.[2] .

همان طور که ملاحظه می‏کنید، پیامبر ملاک‏های عایشه مبنی بر جوانی، زیبایی و بکارت را رد کرده، سبقت‏خدیجه در ایمان، ایثار، یاری و افتخار مادری فرزندانش را به عنوان ملاک‏های برتری خدیجه ارزشیابی می‏کند.

. بر اساس آیه شریفه 52 سوره احزاب، نیاز به این گونه ازدواج‏های سیاسی و مصلحتی در سال هفتم هجری به پایان رسید و در سه سال پایانی عمر آن حضرت، جایگزینی همسران گذشته یا ازدواج جدید با هر زنی، اگر چه مورد پسند پیامبر قرار می‏گرفت، از سوی خداوند ممنوع گردید.

. مردانی که به بهره‏مندی از زنان می‏اندیشند، تلاش می‏کنند با تهیه لباس و توسعه آسایش و هزینه کردن اموال، دل آنان را به دست آورند، اما بر اساس آیه شریفه 28 سوره احزاب، پیامبر در سال نهم هجری که گسترش اسلام، وضع اقتصادی مسلمانان را بهبود بخشیده بود، وقتی همسرانش از او لباس و وسایل بهتر طلب کردند، یک ماه از همه آن‏ها کناره گرفت و پس از گذشت‏یک ماه، به دستور خداوند، آن‏ها را مخیر ساخت تا میان آسایش و رفاه دنیا و زندگی با پیامبر، یکی را برگزینند. آنان که از درخواست‏های مادی خود پشیمان شده بودند، زندگی با پیامبر را برگزیدند.

. بدون شک در جامعه آن روز عربستان که به صورت قبیله‏ای اداره می‏شد و تنها پیوندهای نسبی و سببی عامل حمایت قبایل از اشخاص می‏گردید، بسیاری از ازدواج‏های پیامبر برای جلب حمایت اقوام و قبایل مختلف بوده است. در این راستا توجه به این نکته مهم است که حتی دو تن از همسران پیامبر نیز از یک قبیله نبوده‏اند!

به راستی آیا عقد کردن دختر نوجوانی چون عایشه در سن 7 یا 17 سالگی که عروسی با وی سالیان بعد صورت پذیرفت، می‏تواند علت غیر سیاسی داشته باشد؟

آیا ازدواج با حفصه، که به گفته اهل سنت‏برای تکریم عمر که به شدت بر اثر بیوگی دخترش آزرده خاطر شده بود، جز در سایه جلب قلوب و محبت او و قوم و قبیله‏اش صورت پذیرفته است؟

آیا ازدواج با صفیه و جویریه، دختر سر کرده یهودیان شکست‏خورده بنی نضیر و بنی‏مصطلق که از کنیزان بودند، جز برای التیام آثار روانی جنگ میان یهودیان و مسلمانان بود؟ آیا این پیوندها را که رویکرد مشتاقانه صدها تن از یهودیان به اسلام را رقم زد و مسلمانان را بر آن داشت که بستگان در بند جویریه را خویشاوندان رسول خدا دانسته، آزاد سازند، می‏توان به انگیزه‏های پنداری و غیرواقعی دیگری نسبت داد؟

آیا می‏توان گفت ازدواج پیامبر با ام حبیبه دختر ابوسفیان که اصلا در مدینه حضور نداشت، بلکه در حبشه بود و به دلیل ارتداد و مرگ همسرش دچار ضربه شدید روحی شده بود، جز برای تسکین آلام روحی او از یک سو و حفظ یک زن مؤمنه و مهاجره در برابر احتمال بازگشت‏به خانواده مشرک خویش از سوی دیگر و برقراری پیوند سببی با سرکرده مشرکان مکه، برای کاستن دشمنی آنان از سوی سوم، انگیزه دیگری داشته است؟

آیا پذیرش همسری میمونه که خود را به پیامبر بخشید، در شرایطی که پیامبر پس از صلح حدیبیه، برای انجام مناسک حج‏به مکه رفته بود و مکه در التهاب این حضور قرار داشت و درخواست پیامبر برای برگزاری جشن و دادن ولیمه ازدواج که با کمال تاسف توسط سران شرک پذیرفته نشد، نشانه روشنی بر آن نیست که در این ازدواج، جلب قلوب مکیان به اسلام و مسلمین مد نظر بوده است؟

آیا می‏توان پذیرفت ازدواج پیامبر با دختر عمه خودش زینب دختر جحش که قبل از آن همسر زید غلام آزادشده پیامبر بود و در تلقی جامعه جاهلی آن دوران بسیار ناپسند و مخالف شان آن حضرت بود و حرف و سخنانی را نیز علیه پیامبر برانگیخت، به دلیل زیبایی او بوده است؟ آیا پبامبر قبلا دختر عمه خودش را ندیده بود؟ مگر پبامبر خود، زید را به خواستگاری او نفرستاده بود؟ مگر پذیرش همسری زید از سوی زینب، به اشارت و فرمان آن حضرت نبود؟ آیا پبامبر نمی‏توانست قبل از آن پیوند و جدایی، خود به خواستگاری بشتابد؟ به راستی آیا می‏توان قبول کرد به جان خریدن آن همه نیش و کنایه جز برای انجام فرمان خداوند و در هم شکستن سنت غلط و جاافتاده عرب جاهلی صورت پذیرفت؟

. افزون بر موارد پیشین، مؤید دیگر آن است که تعدد همسران، نه تنها موجب آسایش و رفاه پیامبر نبود; بلکه برابر آیات نخستین سوره تحریم، برخی از همسرانش، با گفتار و کردار خود، موجبات آزردگی‏خاطر و رنجش آن حضرت را فراهم می‏ساختند و پیامبر گر چه گاه از تصمیم خود مبنی بر طلاقشان، سخن به میان می‏آورد ولی به مقتضای دلایل و مصالح پیش‏گفته، صبوری پیشه ساخته، از آن‏ها جدایی برنگزید.

 ا1- مستدرک حاکم ص 16 ج 1

2 صحیح بخاری ج4 ص 230


ماه رمضان

ماه رمضان

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله چون هلال ماه رمضان را می دید روی به قبله می آورد و دستهای مبارک را برمی داشت و می فرمود: بارخدایا! این ماه را همراه ایمنی و ایمان، و سلامت و اسلام، و عافیت شکوهمند و روزی فراوان، و برطرف شدن دردها بر ما داخل گردان. بارالها! روزه و نماز این ماه و تلاوت قرآن کریم را در آن، روزی ما فرما.بار خدایا! از آغاز تا پایان این ماه را بر ما و غبار آلوده مساز، تا روزه گرفتن و افطار کردنش بر ما پوشیده و نامعلوم بماند و ما را از ارتکاب معصیت در آن به سلامت بدار و از بیماری و عوارضی که ما را از روزه گرفتن باز بدارد، سالم گردان [1] .

1- التذهیب ج4،ص197