سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جلوه معشوق

تهذیب روح در قرآن و سنت

تهذیب روح در قرآن و سنت
انبیا (علیهم السلام) کوشیدند، هم با سنت و سیرت خود، مسئله تهذیب روح را ارائه دهند و هم با نقل سنت و سیرت آموزنده مردان صالح و سالک آن راه، دستیابى به مدینه فاضله را گوشزد کنند; و قرآن کریم، گذشته از این که سنت و سیرت انبیا و اولیا و مردان صالح را طرح مى‏کند، قصص امتهاى مترقى و منحط و سبب ترقى و روش امت مترقى و نیز علت انحطاط ملتهاى فرومایه را هم گوشزد مى‏کند.
کمتر آیه‏اى در قرآن تلاوت مى‏شود که در صدر یا وسط یا ذیل آن، مسئله تقوا و اخلاق، بازگو نشود. در بیانات نورانى امیرالمؤمنین على (علیه السلام) آمده است: التقى رئیس الاخلاق‏» (1) : ریشه، ساقه و ثمره هر فضیلت‏خلقى، تقواست; یعنى بعضى از مراحل تقوا ریشه، بعضى از مراحلش ساقه و تنه، بعضى از مراحلش شاخه و بخشى از مراحلش هم میوه است. قرآن کریم، اهمیت مدینه فاضله را تنها در سایه نزاهت روح افراد آن مدینه مى‏داند; زیرا مدینه فاضله را انسانهاى آزاده مى‏سازند; و انسان در بند، توان ساختن جامعه مدنى را نخواهد داشت. به همین جهت قرآن، رقیت و حریت را وسیله بسیارى از مسائل اخلاقى مى‏شمارد و رقیت را نتیجه فرومایگى افراد مى‏داند.
نسان برده و انسان آزاد در این زمینه قرآن کریم اصل کل امرى‏ء بما کسب رهین‏» (2) و «کل نفس بما کسبت رهینة‏» را ارائه مى‏دهد; انسان بدهکار، گرو و وثیقه مى‏سپارد. نوع انسانها آزاد نیستند; بلکه در بند وثیقه‏اند و خودشان با سوء اختیار خود، دست و بال خود را بسته‏اند، توان حرکت ندارند و از یک موجود جامد ساکن ایستا توقع ترقى نیست. تنها یک گروه «اصحاب الیمین‏» (3) آزاد و آزاده هستند; البته این آیات، مخصوص قیامت نیست که در قیامت، یک عده آزاد و یک عده برده باشند. بلکه در آن جا این حقایق، ظهور مى‏کند; نه این که حدوث پیدا کند. در دنیا انسان یا آزاد است و یا برده; و این بردگى یا حریت در قیامت، ظهور مى‏کند; اگر کسى خود را به وسیله رذایل اخلاقى در «غل جامعه‏» بند کرده باشد، این غل اخلاقى در قیامت‏به صورت خذوه فغلوه ثم الجحیم صلوه‏» (4) ظهور مى‏کند; و اگر کسى خود را آزاد کرده باشد، در قیامت، این آزادگى به صورت عبور از صراط «کالبرق الخاطف‏» (5 جلوه مى‏کند.
مهم آن است که انسان در دنیا یا برده است‏یا آزاد و معیار بردگى و محور آزادگى را هم قرآن، یمن فضیلت و شوم رذیلت، ذکر مى‏کند; اخلاق میمون، مایه آزادگى و رذایل مشئوم، مایه بردگى است.
کسى که در داد و ستد بدهکار مى‏شود و مورد اطمینان نیست، وثیقه مى‏سپارد; این وثیقه براى آن است که مدیون، دینش را ادا کند. وقتى تادیه کرد، فک رهن خواهد شد، یعنى آن گرو، آزاد مى‏شود. البته در مسائل مالى و اقتصادى، اگر کسى مالى به دیگرى بدهکار باشد، خانه یا فرش خویش را به او گرو مى‏سپارد; ولى در مسائل اخلاقى اگر کسى با جهان آفرین داد و ستد کند و به او بدهکارشود یعنى حق نظام و نظام آفرین راتادیه نکند، باید وثیقه بسپارد و وثیقه او متاع مادى نیست; زیرا در رابطه‏اى که خلق با خالق خود دارد، مسائل اعتبارى مانند ملکیت‏خانه و یا فرش، نقشى ندارد; داد و ستدهاى اعتبارى، دین و رهن اعتبارى را به دنبال دارد و فک رهن هم اعتبارى خواهد بود; ولى داد و ستد حقیقى، دین و رهن حقیقى را در بر دارد و فک رهنش هم حقیقى است; ولى چون الفاظ براى ارواح معانى، و نه براى مصادیق و خصوصیتهاى مادى، وضع شده، استعمال واژه‏هاى داد و ستد، اشتراء، بیع و بیعت، دین، رهن، و فک رهن، هم در مسائل اعتبارى و هم در مسائل حقیقى، حقیقى است.
1. نهج البلاغه، حکمت 410.
2. سوره طور، آیه 21.
3. سوره مدثر، آیات 38 .39.
4. سوره حاقه، آیات 30- 31.
5. بحار، ج 8، ص 67، ح 8.