تقسیم مراحل اعتباری حیات از نظر قرآن مجید
فرق مؤمن و کافر در پیروی از عقل و حسّ
از اینجا استفاده میشود که کفّار هم بدنبال آب میگردند. کفّار هم بدنبال خدا میگردند. آنها هم گمشدهای دارند و برای بدست آوردن آن در حرکت و جستجو و برای نیل به آن در تکاپو و تلاشند لیکن راه را گم کردهاند. راه، راه آب باید باشد نه راه سراب. مؤمن بدنبال آب میرود و از راه آب به چشم? زلال و گوارای حقیقت دست مییابد و سیراب میشود؛ کافر برای رفع تشنگی و رسیدن به آب راه آب را بدست نسیان سپرده، راه سراب در پیش میگیرد، و برای زیاد کردن اعتباریّات دنیا از جاه و مال و زن و فرزند و ریاست و حکومت هر چه بیشتر میکوشد، و هر چه بیشتر بکوشد از راه حقیقت دورتر شده و به سراب نزدیکتر، حرارت آفتاب و سوزندگی بیابان خشک جگر او را تشنه، عمر سپری، راه برگشت باقی نمانده، با نکبت و وبال در آرزوهای خود مدفون میگردد و خیالات و افکار باطل مقبر? او میشود.
تقسیم مراحل اعتباری در طول حیات انسان از نظر قرآن مجید
در قرآن مجید چقدر این موضوع به شکل عالی و تشبیه لطیفی بیان شده است:
اعْلَمُو?ا أَنَّمَا الْحَیَو"ةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفَاخُرُ بَیْنَکُمْ وَ تَکَاثُرٌ فِی الامْوَ"لِ وَ الاوْلَـ?دِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ و ثُمَّ یَهِیجُ فَتَرَن"هُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطَـ?مًا وَ فِی الاخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَهِ وَ رِضْوَ"نٌ وَ مَا الْحَیَو"ةُ الدُّنْیَآ إِلَّا مَتَـ?عُ الْغُرُورِ[سوره حدید ایه20 ].
ببینید خداوند علیّ أعلا چگونه حقیقت را برای انسان مجسّم میکند؛ میفرماید: این زندگی دنیا، این زندگی که بشر با این صحن? وسیع از اعتبارات و خواستهها و آرزوها که عمر خود را بر اساس آنها سپری میکند، و ساعات و دقائق خود را بر آنها منطبق مینماید، و بالاخره با دست تهی از دنیا میرود، از پنج موضوع خارج نیست. این زندگی که حقیقةً مادون زندگی حیوانات و بهائم است، این اعتباریّاتی که بشر را بخود مشغول نموده و از حقائق دور نموده و از زیست درندگان پائینتر آورده است، مرکّب است از لَعِب: بازی بدون خواهش نفسانی، و لَهْو: کارهائی که انسان روی تمایلات نفسانی انجام میدهد و غرض عقلائی صحیحی بر آن مترتّب نیست، و زینَة: روی باطل و اعتبارات را به لباس حقیقت پوشانیدن و امور فانیه را بصورت امور باقیه جلوهدادن، وَ تَفَاخُرُ بَیْنَکُمْ: خودپسندی نمودن و بر اساس تفاخر و مباهات امور زندگی خود را بنا نهادن، و تَکَاثُرٌ فِی الامْوَ"لِ وَ الاوْلَـ?دِ: پیوسته بدنبال زیاد نمودن مقدار اموال و تعداد اولاد بر آمدن.
مرحوم شیخ بهاء الدّین عاملی (ره) کلام لطیفی در تفسیر این آیه دارد و میفرماید: خداوند این پنج مرتبه را به موازات سیر عمر افراد بشر بیان فرموده است. چون انسان در اوّل مرحله از زندگی که همان دوران صباوت است به بازی مشغول میگردد، و سپس در اوان بلوغ به لهو و امور مُشهیانه دست میزند، و در هنگام شباب و جوانی زینت به حدّ اعلا بدو روی میآورد، و در نیم? عمر به تفاخر و حسّ تفوّق میپردازد، و بالاخره در اوان پیری و شیخوخیّت داعی? زیاد نمودن اموال و اولاد در سر او میافتد.
آری! انسان پس از گذرانیدن دوران صباوت و بلوغ دوست دارد به خود زینت ببندد. لباس خود را، شغل خود را، زندگی و مکان خود را، و بالاخره تمام متعلّقات خود را بنحوی ترتیب دهد که نقش بقاء و بنحو ابدیّت زیست نمودن، روی حقیقت فناء را بپوشاند و واقع امر در تحت این نقشهای باطله مختفی و منتفی گردد. از این مرحله که بگذریم دوران تفاخر است، میگوید: قدرت من چنین است، مال من چنان است، علم من فلان است؛ حتّی با کمال جرأت به استخوانهای پوسیده و خاکستر شد? آباء و نیاکان خود فخر میکند و رجز میخواند، و بر اشیاء درهم شکسته و نقشههای پوسیده افتخار میکند و آنها را در موزههای مجلّل و با شکوه قرار میدهد و شعرهای حماسی میخواند. و بالاخره در آخر دوران زندگی نیروی وجودی خود را در زیاد کردن مال و فرزند متمرکز میکند.
انسان طبعاً هر چه عمرش زیادتر شود حریصتر میشود؛ در جوانی انفاق در راه خدا میکرد، حالا نمیکند؛ حسّ گذشت و ایثار داشت، حالا ندارد.
طبع بشر چنین است که بر هر اساسی تربیت شود نفس او بر همان اساس متحجّر میگردد و احوال گذران او بصورت ملکات ثابته در میآید. البتّه چون خود را بر محور قانون دین و حقّ تربیت ننموده است لذا در آخر عمر نتیج? نفسانی او همان تراکم احوال و تحجّر خاطرات و افکار اوست.(معادشناسی تهرانی محمد حسین ج1 ص27-24)