سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جلوه معشوق

مقام مشاهده

 

 

ادامه مشاهده(پست 6)

مقام مشاهده

از آنجا که کتاب ارزشمند منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری در عرفان عملی  گوی سبقت را در ارزش و اهمیت از سایر آثار ربوده است ، ابتدا  نظریات  خواجه را پیرامون مشاهده  مطرح نموده، سپس  به دیدگاه دیگر بزرگان معرفت می پردازیم  .

خواجه  در بخش نهم این اثر نفیس  که مبحث « حقایق» است مقولة دوم را به « مشاهده» اختصاص داده

و به شرح و بسط آن پرداخته است  . چنان که سبک خواجه در منازل است که در ابتدا به آیة کریمه ای

استناد می کند ، در اینجا به آیة 37سوره مبارکه « ق » استناد کرده و چنین آغاز می کند:

« ان فی ذلک  لذکری لمن کان له قلب او القی السمع و هو شهید»

وسپس در تعریف مشاهده می  گوید:« المشاهده سقوط الحجاب بتّا و هی  فوق المکاشفه  لأنّ المکاشفه

ولایت النعت و فیه شییء من بقاء الرسم و المشاهده ولایه العین والذات »

خداوند فرمود:در این تذکری است برای آن کس که عقل دارد  یا گوش دل فرا دهد در حالی که حاضر

و شاهد است. استشهاد در آیه کلمة « و هو شهید» است.زیرا شهید به معنی شاهد می آید .

مشاهده آن است که حجاب به طور کامل برداشته شود .(مقصود از مشاهده همان شهود ذات است که ملازم با برداشتن کامل حجاب است.)و این مشاهده بالاتر از مکاشفه است ، زیرا مکاشفه ولایت صفت

است ،و درآن چیزی از رسم باقی است ،ولی در مشاهده ولایت عین و ذات است. و این ولایت  فنای

ذات بنده در ذات حق است که مستلزم فنای صفات بنده در صفات حق تعالی می باشد .زیرا باقی ماندن

صفات همراه با فانی شدن موصوف محال است.

                                             درجات مشاهده

مشاهده سه درجه است :

درجة اول: مشاهدة معرفتی است که بالاتر از حدود علم جاری می شود در پرتو نور وجود که در ساحت حضرت جمع منزل می گیرد. خواجه در این عبارت سالک را به مسافری تشبیه کرده که سوار بر مرکب

مشاهده سفر می کند  ، وحضرت جمع را به منزلی تشبیه کرده که این مسافر مرکبش را در گوشه ای از آن خوابانده وهمة اینها اشاره است به این که مشاهد اشراف به حضرت جمع پیدا کرده و بدان نزدیک شده است.

درجة دوم:معاینه ای است که ریسمان شواهد را می برد و لباس نعوت قدس را بر تن می کند ،و زبانهای

اشاره را لال می سازد. ( شواهد همان پرتو هایی است که در درجة اول ذکر شده وچون این پرتوها طالب

را به سوی مطلوب می کشاند وجذب می کند از آن به ریسمان  تعبیر کرده است. وچون نیاز به ریسمان د جایی است که انفصال و جدایی باشد ودر این درجه اتصال و پیوستگی است این ریسمان بریده می شود.و نعوت قدسی صفاتی است از قبیل احد، سبوح،  قدوس،  سلام و....و پوشاندن این صفات اشاره به وجود عینی بنده  با حق تعالی در حال بقا ء پس از فنا  دارد . واشاره مقتضی  تعدد و تکثر است ، ولذا تنها در

حضرت اسماء و صفات راه دارد  وچون در صفت جمع احدیت ، دوگانگی و سه گانگی مطرح نیست ،اشاره

و مشیر و مشارالیه  وجود ندارد و از این رو زبان اشاره لال می شود .

درجة سوم: مشاهدة جمع،مشاهده ای است که به سوی عین جمع جذب می کند ، درحالی که متمکن از صحت ورود و سوار بر  دریای وجود  است.( مقصود از مشاهدة جمع ،  مستغرق  شدن بنده   در حضرت جمع و فانی شدن درآن است، که بنده در آن  حق را به حق شهود می کند. واین مشاهده به سوی عین جمع می کشاند. یعنی  به سوی آن که نور جمع ، وجود بنده را بسوزاند ، و در نتیجه نور ذاتی که در صورت خلقی بنده متجلی گشته ، به اصل خود باز خواهد گشت، وعین بنده  به عدم اصلی خود رجوع 

می کند ، در اینجا حق تعالی ذات خود را در یکی از مراتب ظهور خود، که همان مرتبة بنده است ،

مشاهده می کند.وهنگامی که  بنده به سوی بقا ء باز گردانده شود، دوباره موجود به وجود حق تعالی  می شود ودر این مرتبه است که عالم به اسرار حق  وتنزلات او در اطوارش میشود.)‌‌‌‌ ‌(منازل السائرین ؛ انصاری،خواجه عبدالله ؛شرح کاشانی ؛ نگارش : شیروانی، علی صص:280-277.؛ مقامات معنوی؛ بینا ، محسن ،قسمت چهارم، ص 31 -27 .)

ادامه دارد