علم غیب ائمه علیهم السلام
علم غیب ائمه علیهم السلام
در احادیث فراوانی بر عالم بودن ائمه علیهم السلام به امور نهانی و غیبی اشاره و تاکید شده است که البته این علم غیب از جانب خداوند به آنها اعطا شده و میشود و آنان خود هیچ گونه استقلالی در آن ندارند، ضمن آن که علم غیب ائمه(ع) مطلق نبوده1 و اموری از جمله علم به آغاز قیامت از آنان نیز پنهان است و جز خداوند نمیداند.
علی(علیه السلام ) میفرماید:
علم خدا به دو گونه است، علمی که آن را برای خود برگزید، هیچ پیامبر و فرشتهای را از آن آگاه نمیسازد... علمی که آن را به فرشتگان میآموزد و آنان در اختیار پیامبر و اهل بیتش مینهند و بزرگ و کوچک این خاندان تا قیامت از آن بهره میبرند.2
خداوند نیز در قرآن به این موضوع اشاره میکند که دانش غیبی خویش را به کسانی اعطا میکند:
عالم الغیب فلایظهر علی غیبه أحداً إلّا من ارتضی من رسول3
خداوند دانای غیب است که هیچ کس را از غیب خویش آگاه نمیسازد مگر پیامبر [یا امامی] که او بپسندد.
در زیارت جامعه کبیره، خطاب به ائمه علیهم السلام میخوانیم:
و ارتضاکم لغیبه و اختارکم لسره4.
خداوند شما را برای غیب خود پسندیده و برای رازش برگزیده است.
و اما روایاتی که بیانگر وجود علم غیب نزد ائمه(علیهم السلام ) است:
?. امام علی(علیه السلام ) در خطبهای از نهجالبلاغه که در آن از اوضاع نابسامان آینده پیشگویی میکند و از تسلط حجاج بن یوسف ثقفی خبر میدهد، به این آگاهی نام «علم غیب» مینهد و میفرماید:
اگر آن چه میدانم ـ و غیب آن بر شما پوشیده است ـ میدانستید، به بیابانها بیرون میشدید و بر کردههای خویش میگریستید، به سر و سینه میزدید و مالهای خود را بینگهبان وامی گذاشتید و کسی را بر آن نمیگماشتید... به خدا به زودی مردی از ثقیف بر شما چیره شود، سبک سر، گردنکش و ستمگر که مالتان را ببرد و پوستتان را بدرد.5
?. علی(ع) خود را یکی از مصادیق «من ارتضی من رسول» در آیه فوقالذکر درباره علم غیب میداند و میگوید:
من همان مرتضای از رسول هستم که خداوند او را بر دانش غیبیش مطلع کرده است.6
?. امام علی(علیه السلام ) در نهجالبلاغه به نقل از رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) درباره خود میگوید:
تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را من میبینم، جز اینکه تو پیامبر نیستی.7
از روایت فوق دریافت میشود که امام(علیه السلام ) نیز از اخبار و اطلاعات غیبیای که فرشته وحی بر پیامبر(ص) نازل میکرد، آگاه میشد.
?. یکی از یاران امام علی(علیه السلام ) پس از شنیدن پیشگوییهای آن حضرت، شگفت زده پرسید: «ای امیرمؤمنان! تو را علم غیب دادهاند؟»، امام در پاسخ فرمود:
این علم غیب نیست [علم غیب ویژه خداوند]، علمی است که از دارنده علم آموختهام. علم غیب، علم قیامت است و آنچه خدا گفته است که «إنّ الله عنده علم الساعة»، پس این علم غیب است که جز خدا کسی آن را نداند و جز این، علمی است که خدا آن را به پیامبرش آموخته و او نیز مرا آموخته و دعا کرده است که سینه من آن را فراگیرد و دلم آن علم را در خود پذیرد.8
?. علی(علیه السلام فرمود:
رسول خدا هزار در دانش را به روی من گشود... که هر دری خود به هزار در دیگر رهنمون است... به گونهای که اکنون از زمان فرا رسیدن مرگ و پیشامدهای ناگوار خبر دارم و با دانش خدادادی به داوری آن میپردازم.9
?. علی علیه السلام فرمود:
به خدا اگر بخواهم به هر یک از شما خبر میدهم که از کجا آمده و به کجا میرود و سرانجام کارهای او چه خواهد بود، لیکن میترسم که درباره من به راه غلو روید و مرا بر رسول خدا(ص) تفضیل دهید.10
?. علی علیه السلام فرمود:
سوگند به کسی که جانم در دست اوست، من نیز از آنچه پیامبر میدانست، آگاهم و از حوادثی که تاکنون روی داده است، یا تا قیامت روی میدهد، خبر دارم.11
?. علی علیه السلام در توصیف امام معصوم میگوید: کسی که روح الهی را درمی یابد، از رویدادهای گذشته و آینده و آنچه در دل مردمان و زمین و آسمان است، آگاه میگردد.12
?. کتب معتبر روایی ما مملو از روایاتی است که درباره آگاهی ائمه علیهم السلام از دانشهای غیبی و امور نهانی است. از جمله در جلد ?? بحارالانوار از ابتدا تا صفحه ??? در موضوع ابعاد و گستره علمی ائمه(علیهم السلام و از جمله علم آنها به امور غیبی دهها حدیث نقل شده است.
??. شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا( علیه السلام ) در باب پیشگوییها و اخبار حضرت رضا(علیهم السلام از امور نهانی و غیبی، ?? حدیث ذکر میکند.
تا بدین جا روشن شد که آنچه به عنوان چهار ویژگی مهم امامت (نصب الهی، نص از جانب رسول الله، علم غیب و عصمت ) ذکر میشود، ساخته و پرداخته متکلمان و فقیهان در قرون سوم و چهارم نبوده و بلکه در متن احادیث و سخنان خود ائمه معصومین(علیهم السلام ) از آغاز وجود داشته است.
آقای کدیور برای آنکه از مغفول ماندن بعضی از ابعاد وجودی و شخصیتی ائمه معصومین(علیهم السلام ) انتقاد کنند که ممکن است در مواردی سخن کاملاً درستی باشد، هیچ نیازی به زیر سئوال بردن و یا تضعیف ابعادی دیگر از شخصیت آنان نداشتند.
?. گفتهاند شیعیان اصیل از قبیل سلمان، ابوذر و... ائمه را این گونه که متکلمان رسمی معرفی میکنند، نشناخته بودند. به نظر میرسد در این مورد هم آقای کدیور از طریق صواب دور شدهاند. طبرسی(ره) در کتاب احتجاج به نقل روایتی از امام صادق(ع) و ایشان به نقل از پدرانشان میپردازد که سلمان سه روز پس از دفن رسول خدا(ص) طی خطبهای که در جمعی از مردم ایراد کرد، گفت: «مردم! سخن مرا بشنوید و در آن اندیشه کنید، به من دانش فراوانی داده شده است [از جانب رسول خدا(ص)] که اگر من هر آنچه را که درباره فضائل امیرالمومنین علی(ع) میدانم بگویم، گروهی از شما من را دیوانه خواهید خواند و گروهی دیگر خواهند گفت: خدایا قاتل سلمان را بیامرز... بدانید که نزد علی(ع) دانش منایا و بلایا و میراث وصایا [علوم غیبی و...] و فصل الخطاب و دانش نسبها است... اگر ولایت علی(ع) را میپذیرفتید از بالای سرتان و پایین پایتان برخوردار از نعمتهای الهی میشدید، اگر پرندگان آسمان را صدا میزدید، پاسختان میدادند و ماهیان دریا به سویتان میشتافتند و...».13
?. لازمه اسوه بودن ائمه(ع) برای پیروانشان سنخیت و مشابهت بین امام و مأموم از هر جهت و دست یافتن مأموم به مرتبت امام(ع) نیست، بلکه مسئله الگوبرداری از صفات نیک و اخلاق حسنه آنها به قدر ظرفیت و طاقت هر فرد است. به این فراز از نامه علی(ع) به عثمان بن حنیف در نهجالبلاغه بنگرید: «آگاه باشید که برای هر مأمومی، امامی است که به او اقتدا کرده و از نور دانش او بهره میبرد. بدانید که امامتان از دنیایش به دو جامه کهنه و از غذایش به دو قرص نان بسنده کرده است، البته شما [چون من] قادر بر این کار نیستید اما باید من را در این مسیر با تلاش و پرهیزکاری و پاکی و درستی [در حد توانتان] یاری نمایید.»14
?. و اما جریان غلو و تفویض:15
همانگونه که گفتهاند جریانی از زمان حضرت علی(ع) شکل گرفت که درباره شخصیت و مناقب ائمه(ع) زیادهگویی کرده و آنان را گاه تا مرتبت خدایی بالا میبردند (غالیان ) و یا آن که پارهای از افعال ربوبی را مثل خلق و رزق و... مستقلاً به ائمه(ع) نسبت میدادند (مفوضه )16 و ائمه(ع) نیز به شدت با این جریان برخورد کرده و ضمن لعن، آنها را مشرک و کافر خطاب میکردند و در موردی نیز علی(ع)گروهی از غالیان را به دلیل اصرار بر عقیده باطلشان سوزانید.17
اما برای این که ابعاد مسئله غلو و تفویض روشن گردد، ذکر نکاتی ضروری است:
?. همانگونه که گفته آمد ائمه(ع) همگی با شدت و حساسیت با موضوع غلو و تفویض برخورد میکردند و غالیان را مورد لعن و نفرین قرار میدادند و بعضاً آنها را نام میبردند تا شیعیان و اصحابشان را از افتادن در دام آنان بر حذر دارند. در روایتی از امام صادق(ع)، ایشان هفت تن از غلات را نام میبرند.
امام(ع) در تفسیر و تعیین مصداق برای آیه:
هل أنبّئکم علی من تنزّل الشیاطین، تنزّل علی کلّ أفّاک أثیم.
آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسانی نازل میشوند؟ بر هر دروغزن گناهکار فرود میآیند
نام هفت تن از غلات را بدین ترتیب آوردند: مغیره، بیان (یا بنان )، صائد، حمزه بن عمار بربری، حارث شامی، عبدالله بن حارث و ابوالخطاب.18
چنین روشنگریهایی از سوی ائمه(ع) اولاً مانع از آن میشد که دیگر اصحاب و راویان به دام غلو بیفتند و ثانیاً برای راویان حدیث، زمینه تشخیص روایات صحیح را از روایات مشکوک به غلو فراهم مینمود.
?. ائمه(ع) علاوه بر لعن و معرفی غالیان با اسم و رسم، برای تعیین مرز غلو از حقیقت، نیز ملاکهایی ارائه میکردند، زیرا در کنار غلو این انحراف نیز وجود داشت که کسانی ائمه(ع) را پایینتر از مرتبت حقیقیشان قرار میدادند و منکر فضائل واقعی آنها میشدند.
از جمله این روایات عبارت است از:
?. علی(ع) فرمود:
از زیادهگویی درباره ما بپرهیزید، ما را بندگان مخلوق و آفریده [و در ید قدرت] خدا بدانید، آنگاه هر آنچه خواستید در فضیلت ما بگویید.19
?. امام صادق(ع) فرمود:
ای کامل! برای ما پروردگاری قائل شوید که ما به او باز میگردیم، آنگاه درباره [فضائل] ما آنچه خواستید بگویید.20
?. امام باقر(ع) خطاب به ابوحمزه ثمالی فرمود:
ای ابا حمزه! علی را پایینتر از مرتبهای که او را خداوند قرارداده، نگذارید و بالاتر از آن مرتبه نیز قرار ندهید.
آنچه از روایات فوق و روایات متعدد دیگر فهمیده میشود این است که غلو و تفویض آنجا محقق میشود که ائمه(ع) به عنوان خداوند و یا شریک و مستقل از خداوند، قرار داده شوند و فضائلی به آنها نسبت داده شود که آنان را از مرتبه بندگی به مرتبه خدایی برساند اما اگر فضائل آنها در طول و ناشی از قدرت و کرامت و افاضه خداوند دانسته شود، هرگز به معنای غلو و تفویض مذموم نیست. بر این اساس، ویژگیهایی چون عصمت، علم غیب، نصب و نص از جانب خدا و رسول(ص)، هیچ ارتباطی با مقوله غلو و تفویض ندارد و همان طور که دیدیم حتی عالمانی که به اعتراف آقای کدیور درباره غلو حساس بودند مثل صدوق و مجلسی، به نقل روایات عدیدهای که ویژگیهای فوق را برای ائمه بیان میکنند، پرداختهاند.
در اینجا بد نیست به جمعبندی مرحوم مجلسی(ره) پس از ذکر دهها روایت در مذمت غلو و تفویض، درباره مفهوم و مرز غلو و تفویض، اشاره نماییم: «بدان که غلو درباره پیامبر و ائمه(ع) آن است که کسی قائل به الوهیت آنها شود و یا آنکه آنان را در معبودیت یا در آفرینش و روزیرسانی شریک خداوند قرار دهد یا آن که بگوید خداوند در آنها حلول کرده و یا با وجود آنها وحدت یافته است، یا آنکه بر این باور باشد که آنان بدون وحی و الهام از جانب خداوند، دانای به غیب هستند یا ائمه را جزء انبیا بداند و یا آنکه قائل به تناسخ ارواح بعضی از آنها در بعضی دیگر شود و یا آنکه مدعی شود که شناخت ائمه(ع) پیروان آنان را از طاعت الهی بینیاز کرده و تکلیفی در ترک گناهان ندارند، که همه این اعتقادات الحاد و کفر و مایه خروج از دین است همانگونه که ادله عقلی و آیات و روایاتی که ذکر آنها گذشت بر این امر دلالت میکرد و تو دانستی که ائمه(ع) از صاحبان چنین عقیدهای بیزاری جسته و آنان را کافر دانسته و فرمان به کشتن آنها میدادند و اگر روایتی را شنیدی که القاگر چنین عقایدی بود یا باید آن را تأویل به معنایی درست کرده و یا آن که از دروغ بافیهای غالیان دانست، اما از سوی دیگر بعضی از متکلمان و محدثان در ماجرای غلو زیادهروی کردهاند و این به دلیل کوتاهیشان در امر شناخت [مرتبت و منزلت واقعی] ائمه(ع) و ناتوانیشان از درک احوال غریب و شئون شگفتانگیز آنان بوده است و از همین رو بسیاری از راویان ثقه و مورد اعتماد را به دلیل آنکه بعضی از امور خارقالعاده و شگفت را از ائمه(ع) روایت کردهاند، تضعیف [و رمی به غلو] کردهاند و تا آنجا برخی پیش رفتهاند که گفتهاند از جمله مصادیق غلو آن است که کسی قائل به نفی سهو از ائمه شود و یا آنکه بگوید آنها آنچه بوده و آنچه خواهد بود را میدانند و... و این در حالی است که در روایات فراوانی وارد شده است که:
ما را رب و خدا ندانید و [پایینتر از آن] هرچه میخواهید درباره ما بگویید که البته نمیتوانید حق آن را اداکنید... .
و نیز در حدیث وارد شده است که:
امر [مقام و منزلت و...] ما چنان دشوار و دیریاب است که جز فرشتهای مقرب یا پیامبری مرسل و یابنده مومنی که خداوند قلبش را به ایمان امتحان کرده است، طاقت دریافت و باور آن را ندارد.
... بنابراین بر فرد مؤمن و متدین است که اقدام به رد روایاتی که در فضائل و معجزات و مراتب بلند آنها وارد شده است، ننماید مگر آنکه حاوی سخنی بر خلاف ضرورت دین و یا مخالف با براهین قاطع عقلی و آیات محکم قرآنی و احادیث متواتر باشد.» 21ماهنامه موعود شماره 64
منبع : http://mouood.org//
اللهم ارزقنا فی الدنیا زیاره الحسین و فی الاخره شفاعه الحسین علیه السلام
در احادیث فراوانی بر عالم بودن ائمه علیهم السلام به امور نهانی و غیبی اشاره و تاکید شده است که البته این علم غیب از جانب خداوند به آنها اعطا شده و میشود و آنان خود هیچ گونه استقلالی در آن ندارند، ضمن آن که علم غیب ائمه(ع) مطلق نبوده1 و اموری از جمله علم به آغاز قیامت از آنان نیز پنهان است و جز خداوند نمیداند.
علی(علیه السلام ) میفرماید:
علم خدا به دو گونه است، علمی که آن را برای خود برگزید، هیچ پیامبر و فرشتهای را از آن آگاه نمیسازد... علمی که آن را به فرشتگان میآموزد و آنان در اختیار پیامبر و اهل بیتش مینهند و بزرگ و کوچک این خاندان تا قیامت از آن بهره میبرند.2
خداوند نیز در قرآن به این موضوع اشاره میکند که دانش غیبی خویش را به کسانی اعطا میکند:
عالم الغیب فلایظهر علی غیبه أحداً إلّا من ارتضی من رسول3
خداوند دانای غیب است که هیچ کس را از غیب خویش آگاه نمیسازد مگر پیامبر [یا امامی] که او بپسندد.
در زیارت جامعه کبیره، خطاب به ائمه علیهم السلام میخوانیم:
و ارتضاکم لغیبه و اختارکم لسره4.
خداوند شما را برای غیب خود پسندیده و برای رازش برگزیده است.
و اما روایاتی که بیانگر وجود علم غیب نزد ائمه(علیهم السلام ) است:
?. امام علی(علیه السلام ) در خطبهای از نهجالبلاغه که در آن از اوضاع نابسامان آینده پیشگویی میکند و از تسلط حجاج بن یوسف ثقفی خبر میدهد، به این آگاهی نام «علم غیب» مینهد و میفرماید:
اگر آن چه میدانم ـ و غیب آن بر شما پوشیده است ـ میدانستید، به بیابانها بیرون میشدید و بر کردههای خویش میگریستید، به سر و سینه میزدید و مالهای خود را بینگهبان وامی گذاشتید و کسی را بر آن نمیگماشتید... به خدا به زودی مردی از ثقیف بر شما چیره شود، سبک سر، گردنکش و ستمگر که مالتان را ببرد و پوستتان را بدرد.5
?. علی(ع) خود را یکی از مصادیق «من ارتضی من رسول» در آیه فوقالذکر درباره علم غیب میداند و میگوید:
من همان مرتضای از رسول هستم که خداوند او را بر دانش غیبیش مطلع کرده است.6
?. امام علی(علیه السلام ) در نهجالبلاغه به نقل از رسول خدا(صلی الله علیه و آله ) درباره خود میگوید:
تو میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را من میبینم، جز اینکه تو پیامبر نیستی.7
از روایت فوق دریافت میشود که امام(علیه السلام ) نیز از اخبار و اطلاعات غیبیای که فرشته وحی بر پیامبر(ص) نازل میکرد، آگاه میشد.
?. یکی از یاران امام علی(علیه السلام ) پس از شنیدن پیشگوییهای آن حضرت، شگفت زده پرسید: «ای امیرمؤمنان! تو را علم غیب دادهاند؟»، امام در پاسخ فرمود:
این علم غیب نیست [علم غیب ویژه خداوند]، علمی است که از دارنده علم آموختهام. علم غیب، علم قیامت است و آنچه خدا گفته است که «إنّ الله عنده علم الساعة»، پس این علم غیب است که جز خدا کسی آن را نداند و جز این، علمی است که خدا آن را به پیامبرش آموخته و او نیز مرا آموخته و دعا کرده است که سینه من آن را فراگیرد و دلم آن علم را در خود پذیرد.8
?. علی(علیه السلام فرمود:
رسول خدا هزار در دانش را به روی من گشود... که هر دری خود به هزار در دیگر رهنمون است... به گونهای که اکنون از زمان فرا رسیدن مرگ و پیشامدهای ناگوار خبر دارم و با دانش خدادادی به داوری آن میپردازم.9
?. علی علیه السلام فرمود:
به خدا اگر بخواهم به هر یک از شما خبر میدهم که از کجا آمده و به کجا میرود و سرانجام کارهای او چه خواهد بود، لیکن میترسم که درباره من به راه غلو روید و مرا بر رسول خدا(ص) تفضیل دهید.10
?. علی علیه السلام فرمود:
سوگند به کسی که جانم در دست اوست، من نیز از آنچه پیامبر میدانست، آگاهم و از حوادثی که تاکنون روی داده است، یا تا قیامت روی میدهد، خبر دارم.11
?. علی علیه السلام در توصیف امام معصوم میگوید: کسی که روح الهی را درمی یابد، از رویدادهای گذشته و آینده و آنچه در دل مردمان و زمین و آسمان است، آگاه میگردد.12
?. کتب معتبر روایی ما مملو از روایاتی است که درباره آگاهی ائمه علیهم السلام از دانشهای غیبی و امور نهانی است. از جمله در جلد ?? بحارالانوار از ابتدا تا صفحه ??? در موضوع ابعاد و گستره علمی ائمه(علیهم السلام و از جمله علم آنها به امور غیبی دهها حدیث نقل شده است.
??. شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا( علیه السلام ) در باب پیشگوییها و اخبار حضرت رضا(علیهم السلام از امور نهانی و غیبی، ?? حدیث ذکر میکند.
تا بدین جا روشن شد که آنچه به عنوان چهار ویژگی مهم امامت (نصب الهی، نص از جانب رسول الله، علم غیب و عصمت ) ذکر میشود، ساخته و پرداخته متکلمان و فقیهان در قرون سوم و چهارم نبوده و بلکه در متن احادیث و سخنان خود ائمه معصومین(علیهم السلام ) از آغاز وجود داشته است.
آقای کدیور برای آنکه از مغفول ماندن بعضی از ابعاد وجودی و شخصیتی ائمه معصومین(علیهم السلام ) انتقاد کنند که ممکن است در مواردی سخن کاملاً درستی باشد، هیچ نیازی به زیر سئوال بردن و یا تضعیف ابعادی دیگر از شخصیت آنان نداشتند.
?. گفتهاند شیعیان اصیل از قبیل سلمان، ابوذر و... ائمه را این گونه که متکلمان رسمی معرفی میکنند، نشناخته بودند. به نظر میرسد در این مورد هم آقای کدیور از طریق صواب دور شدهاند. طبرسی(ره) در کتاب احتجاج به نقل روایتی از امام صادق(ع) و ایشان به نقل از پدرانشان میپردازد که سلمان سه روز پس از دفن رسول خدا(ص) طی خطبهای که در جمعی از مردم ایراد کرد، گفت: «مردم! سخن مرا بشنوید و در آن اندیشه کنید، به من دانش فراوانی داده شده است [از جانب رسول خدا(ص)] که اگر من هر آنچه را که درباره فضائل امیرالمومنین علی(ع) میدانم بگویم، گروهی از شما من را دیوانه خواهید خواند و گروهی دیگر خواهند گفت: خدایا قاتل سلمان را بیامرز... بدانید که نزد علی(ع) دانش منایا و بلایا و میراث وصایا [علوم غیبی و...] و فصل الخطاب و دانش نسبها است... اگر ولایت علی(ع) را میپذیرفتید از بالای سرتان و پایین پایتان برخوردار از نعمتهای الهی میشدید، اگر پرندگان آسمان را صدا میزدید، پاسختان میدادند و ماهیان دریا به سویتان میشتافتند و...».13
?. لازمه اسوه بودن ائمه(ع) برای پیروانشان سنخیت و مشابهت بین امام و مأموم از هر جهت و دست یافتن مأموم به مرتبت امام(ع) نیست، بلکه مسئله الگوبرداری از صفات نیک و اخلاق حسنه آنها به قدر ظرفیت و طاقت هر فرد است. به این فراز از نامه علی(ع) به عثمان بن حنیف در نهجالبلاغه بنگرید: «آگاه باشید که برای هر مأمومی، امامی است که به او اقتدا کرده و از نور دانش او بهره میبرد. بدانید که امامتان از دنیایش به دو جامه کهنه و از غذایش به دو قرص نان بسنده کرده است، البته شما [چون من] قادر بر این کار نیستید اما باید من را در این مسیر با تلاش و پرهیزکاری و پاکی و درستی [در حد توانتان] یاری نمایید.»14
?. و اما جریان غلو و تفویض:15
همانگونه که گفتهاند جریانی از زمان حضرت علی(ع) شکل گرفت که درباره شخصیت و مناقب ائمه(ع) زیادهگویی کرده و آنان را گاه تا مرتبت خدایی بالا میبردند (غالیان ) و یا آن که پارهای از افعال ربوبی را مثل خلق و رزق و... مستقلاً به ائمه(ع) نسبت میدادند (مفوضه )16 و ائمه(ع) نیز به شدت با این جریان برخورد کرده و ضمن لعن، آنها را مشرک و کافر خطاب میکردند و در موردی نیز علی(ع)گروهی از غالیان را به دلیل اصرار بر عقیده باطلشان سوزانید.17
اما برای این که ابعاد مسئله غلو و تفویض روشن گردد، ذکر نکاتی ضروری است:
?. همانگونه که گفته آمد ائمه(ع) همگی با شدت و حساسیت با موضوع غلو و تفویض برخورد میکردند و غالیان را مورد لعن و نفرین قرار میدادند و بعضاً آنها را نام میبردند تا شیعیان و اصحابشان را از افتادن در دام آنان بر حذر دارند. در روایتی از امام صادق(ع)، ایشان هفت تن از غلات را نام میبرند.
امام(ع) در تفسیر و تعیین مصداق برای آیه:
هل أنبّئکم علی من تنزّل الشیاطین، تنزّل علی کلّ أفّاک أثیم.
آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسانی نازل میشوند؟ بر هر دروغزن گناهکار فرود میآیند
نام هفت تن از غلات را بدین ترتیب آوردند: مغیره، بیان (یا بنان )، صائد، حمزه بن عمار بربری، حارث شامی، عبدالله بن حارث و ابوالخطاب.18
چنین روشنگریهایی از سوی ائمه(ع) اولاً مانع از آن میشد که دیگر اصحاب و راویان به دام غلو بیفتند و ثانیاً برای راویان حدیث، زمینه تشخیص روایات صحیح را از روایات مشکوک به غلو فراهم مینمود.
?. ائمه(ع) علاوه بر لعن و معرفی غالیان با اسم و رسم، برای تعیین مرز غلو از حقیقت، نیز ملاکهایی ارائه میکردند، زیرا در کنار غلو این انحراف نیز وجود داشت که کسانی ائمه(ع) را پایینتر از مرتبت حقیقیشان قرار میدادند و منکر فضائل واقعی آنها میشدند.
از جمله این روایات عبارت است از:
?. علی(ع) فرمود:
از زیادهگویی درباره ما بپرهیزید، ما را بندگان مخلوق و آفریده [و در ید قدرت] خدا بدانید، آنگاه هر آنچه خواستید در فضیلت ما بگویید.19
?. امام صادق(ع) فرمود:
ای کامل! برای ما پروردگاری قائل شوید که ما به او باز میگردیم، آنگاه درباره [فضائل] ما آنچه خواستید بگویید.20
?. امام باقر(ع) خطاب به ابوحمزه ثمالی فرمود:
ای ابا حمزه! علی را پایینتر از مرتبهای که او را خداوند قرارداده، نگذارید و بالاتر از آن مرتبه نیز قرار ندهید.
آنچه از روایات فوق و روایات متعدد دیگر فهمیده میشود این است که غلو و تفویض آنجا محقق میشود که ائمه(ع) به عنوان خداوند و یا شریک و مستقل از خداوند، قرار داده شوند و فضائلی به آنها نسبت داده شود که آنان را از مرتبه بندگی به مرتبه خدایی برساند اما اگر فضائل آنها در طول و ناشی از قدرت و کرامت و افاضه خداوند دانسته شود، هرگز به معنای غلو و تفویض مذموم نیست. بر این اساس، ویژگیهایی چون عصمت، علم غیب، نصب و نص از جانب خدا و رسول(ص)، هیچ ارتباطی با مقوله غلو و تفویض ندارد و همان طور که دیدیم حتی عالمانی که به اعتراف آقای کدیور درباره غلو حساس بودند مثل صدوق و مجلسی، به نقل روایات عدیدهای که ویژگیهای فوق را برای ائمه بیان میکنند، پرداختهاند.
در اینجا بد نیست به جمعبندی مرحوم مجلسی(ره) پس از ذکر دهها روایت در مذمت غلو و تفویض، درباره مفهوم و مرز غلو و تفویض، اشاره نماییم: «بدان که غلو درباره پیامبر و ائمه(ع) آن است که کسی قائل به الوهیت آنها شود و یا آنکه آنان را در معبودیت یا در آفرینش و روزیرسانی شریک خداوند قرار دهد یا آن که بگوید خداوند در آنها حلول کرده و یا با وجود آنها وحدت یافته است، یا آنکه بر این باور باشد که آنان بدون وحی و الهام از جانب خداوند، دانای به غیب هستند یا ائمه را جزء انبیا بداند و یا آنکه قائل به تناسخ ارواح بعضی از آنها در بعضی دیگر شود و یا آنکه مدعی شود که شناخت ائمه(ع) پیروان آنان را از طاعت الهی بینیاز کرده و تکلیفی در ترک گناهان ندارند، که همه این اعتقادات الحاد و کفر و مایه خروج از دین است همانگونه که ادله عقلی و آیات و روایاتی که ذکر آنها گذشت بر این امر دلالت میکرد و تو دانستی که ائمه(ع) از صاحبان چنین عقیدهای بیزاری جسته و آنان را کافر دانسته و فرمان به کشتن آنها میدادند و اگر روایتی را شنیدی که القاگر چنین عقایدی بود یا باید آن را تأویل به معنایی درست کرده و یا آن که از دروغ بافیهای غالیان دانست، اما از سوی دیگر بعضی از متکلمان و محدثان در ماجرای غلو زیادهروی کردهاند و این به دلیل کوتاهیشان در امر شناخت [مرتبت و منزلت واقعی] ائمه(ع) و ناتوانیشان از درک احوال غریب و شئون شگفتانگیز آنان بوده است و از همین رو بسیاری از راویان ثقه و مورد اعتماد را به دلیل آنکه بعضی از امور خارقالعاده و شگفت را از ائمه(ع) روایت کردهاند، تضعیف [و رمی به غلو] کردهاند و تا آنجا برخی پیش رفتهاند که گفتهاند از جمله مصادیق غلو آن است که کسی قائل به نفی سهو از ائمه شود و یا آنکه بگوید آنها آنچه بوده و آنچه خواهد بود را میدانند و... و این در حالی است که در روایات فراوانی وارد شده است که:
ما را رب و خدا ندانید و [پایینتر از آن] هرچه میخواهید درباره ما بگویید که البته نمیتوانید حق آن را اداکنید... .
و نیز در حدیث وارد شده است که:
امر [مقام و منزلت و...] ما چنان دشوار و دیریاب است که جز فرشتهای مقرب یا پیامبری مرسل و یابنده مومنی که خداوند قلبش را به ایمان امتحان کرده است، طاقت دریافت و باور آن را ندارد.
... بنابراین بر فرد مؤمن و متدین است که اقدام به رد روایاتی که در فضائل و معجزات و مراتب بلند آنها وارد شده است، ننماید مگر آنکه حاوی سخنی بر خلاف ضرورت دین و یا مخالف با براهین قاطع عقلی و آیات محکم قرآنی و احادیث متواتر باشد.» 21ماهنامه موعود شماره 64
منبع : http://mouood.org//
