زبانحال مولا در مصیبت زهرای اطهر سلام الله علیها
در برابر تقدیر ؛جز تسلیم و رضا چاره چیست ؟
ای پیامبر خدا ! اکنون امانت به صاحبش رسید و زهرا از غم و ستم خلاصی یافت .
اما اندوه من جاودانه است و چشمانم بی خواب و شبهایم بی تاب .
ای رسول خدا دلم خون و خسته و غصه ام دایم و پیوسته .
دخترت به تو خواهد گفت که چگونه امت علیه من همدست شدند و حق او رانیز غصب کردند.
چه دردها که او در سینه داشت اما مجالی برای بروز نمی یافت ...
درود بر تو و دخترت رسول خدا و ... بدرود .
این وداع از سر ملالت و کسالت نیست .نه رفتنم از دلتنگی است و نه ماندنم از بدگمانی به وعدهای خدا به صابران .
فاطمه جان اگر از ترس استیلای دشمن بر ما نبود قبر ترا اقامتگاه جاودان تو می ساختم و شیوه اعتکاف بر می گزیدم و همچون مادران جوان مرده بر این مصیبت زار می زدم .
( کشتی پهلو شکسته ، سید مهدی شجاعی)