تاثیر و تاثرها
تاثیر و تاثرها
کسى که قلبش منزل فرشتهها بشود، بسیارى از معارف الهى را مىفهمد. بسیارى از بزرگان، شاگرد نماز بودند، یعنى براى حل هر مطلب مشکلى، وضوگرفته، به مسجد مىرفتند و با خلوص، دو رکعت نماز مىخواندند و از خدا حل آن مشکل را طلب مىکردند; چنانکه افراد متمرد وقتى بخواهند دستبه شیطنتبزنند، در حال پلیدى دست مىزنند; مثلا اگر بخواهند مردى را فریب داده یا به دام شیطان بکشانند، در حال آلودگى و ترک نماز دو طرف، او را به دام مىکشند; یا اگر خواستند زنى را به دام بکشند، در حال ترک انجام فریضه الهى او را به دام مىکشند این سخن بلند را جناب ابوالحسن عامرى، که تقریبا بعد از فارابى و معاصر با مرحوم بوعلى (رحمه الله) بوده، ذکر کرده است.
آثار تاثیر و تاثرها
اگر دل ما براى دیگران نسوزد، لااقل باید براى خودمان بسوزد. این گونه از رذایل، سمى درونى و آتشى گدازنده است. انسانى که بیهوش است، نه درد سم را احساس مىکند و نه سوزش آتش را. انسانهاى عادى مادامى که در دنیا هستند، یا در حال خواب و یا مخمور اثر جوانى، پست، مقام یا ثروت هستند و به هر حال، سرگرمى دارند، این سرگرمیها نمىگذارد اثر سهمگین سم یا سوزش آتش احساس شود، اما وقتى بیدار شد، متوجه سم و آتشى مىشود که بسیار بىرحم است.
هیچ سمى به اندازه گناه و هیچ آتشى به اندازه جهنم، بىرحم نیست; زیرا سم و آتش دنیا رحمى نسبى دارد. آتش دنیا انسان را مىسوزاند; وقتى سوزاند تا آن حد که انسان احساس درد مىکند، درد مىکشد اما وقتى بىهوش شد، دیگر دردى احساس نمىکند; مانند کسى که در اتاق عمل، بىهوش استبدن او را قطعه قطعه مىکنند ولى دردى را احساس نمىکند; اما آتش قیامت و جهنم، آنقدر بىرحم است که دائما مىسوزاند و دائما هم انسان احساس سوزش مىکند و درد مىکشد. درخواست کسانى که در جهنم هستند این است که: «یا مالک لیقض علینا ربک» (1) اى مالک دوزخ! از خدا بخواه که جان ما را بگیرد! ولى آنان، نه حیات گوارا دارند و نه مىمیرند تا راحتشوند: «ثم لا یموت فیها و لا یحیى» (2)
حضرت على (علیه السلام) در وصف آتش جهنم و «دار جحیم» مىفرماید:
«دار لیس فیها رحمة» (3) یعنى هیچ رحمى در جهنم نیست.
کسى که مطیع خالص شیطان شد، ممکن است دستبه کارهاى غیر عادى بزند اما جهنم بىرحمى را هم به همراه دارد; ولى کسى که راه فرشتهها را پیمود، بهشتبرین به انتظار و اشتیاق اوست. نعمتهاى معنوى یا بهشتبه اندازه نعمتهاى مادى یا باغ دنیا کم اثر نیست.
آتش و سم دنیا رحمى نسبى دارند و در حقیقت، ناشى از ضعف آنهاست و بعد بى اثر مىشوند، نعمتهاى دنیا هم بى مهرى دارند که ناشى از ضعف آنهاست، مثلا کسانى که از منطقه سوزان، به منطقهاى معتدل و خوش آب و هوا سفر مىکنند، چند صباحى لذت مىبرند اما وقتى زندگى عادى شد، دیگر لذتى احساس نمىکند. بیمار، وقتى درمان شده و از بیمارستان به منزل بیاید، چند صباحى از سلامتى لذت مىبرد ولى با ادامه سلامتى دیگر از دوام آن لذت نمىبرد، یعنى با آن که غرق نعمت است، احساس نشاط نمىکند، اصولا هر نعمتى در دنیا چنین است در مقابل، نعمتها و لذتهاى بهشت است که انسان دائما در آن متنعم و همواره در حال التذاذ است. از این جا معلوم مىشود کسانى که بدنشان در دنیا و قلبشان در بهشت است «دائم السرور» هستند، در نهج البلاغه آمده است که: مؤمنان صالح و علماى راستین، کسانى هستند که:
«قلوبهم فى الجنان و اجسادهم فی العمل» (4)
یعنى، بدنشان در دنیا مشغول کارهاى عادى و عبادى است ولى روحشان در بهشت است. آنان دائما از علم، لذت مىبرند کسى هم که شاگرد و متعلم بوده، چیزى نمىدانست و با سعى و کوشش مطلبى را فهمید، لذت مىبرد; ولى وقتى همین مطلب علمى که در بدو پیدایشش لذیذ و گوارا بود، براى او در مرحله بقا عادى شد، دیگر لذتى احساس نمىکند. علت آن است که گرچه علم، «دائم اللذة» است اما انسان دنیایى چون سرگرم مطالب دیگر هم هست از مطالب علمى خود دائما لذت نمىبرد; ولى کسانى هستند که همیشه در حال التذاذند; آنهایى که همیشه به یاد حق هستند: «الذین هم فى صلاتهم دائمون» (5)
و چون همیشه لذت مىبرند فراز و نشیب روزگار، آنها را نمىرنجاند; و اگر انسان به این حد نرسد، از اقبال مردم لذت مىبرد و از ادبار آنان مىرنجد; مىگوید: این همه تحصیل کردهایم و علمى آموختهایم; اما کسى خریدار آن نیست!
براى این که وى علم را براى عرضه به دیگران آموخته نه براى کمال نفسانى. روزى هم که عالم شد در این فکر بود که علم فروشى کند و چون مىبیند دانش او خریدار ندارد نگران است; اما کسى که علم را براى «تقرب الى الله» بیاموزد خود علم، کمال است و اولین لحظهاى که او بدن را رها کند از این کمال، لذت مىبرد; و با کم شدن اشتغالات دنیایى او یا برطرف شدن آن، لذتبخشى علم و کمالات دیگر شروع مىشود.
مگر نماز و روزه، لذیذ نیست؟ سایه همین نماز و روزه است که به صورت میوههاى بهشت در مىآید که میوههاى دنیا با آن، قابل قیاس نیست. کسى که دوستى داشته و به او دسترسى نداشته باشد، به تمثال وى دل مىبندد، در حالى که عکس او جز پارهاى کاغذ و مقدارى رنگ، چیز دیگرى نیست; اما چون نمونه صاحب عکس است از آن لذت مىبرد. میوههاى بهشت نیز عکس نماز و روزه است; در این صورت، خود نماز و روزه چقدر لذیذ است؟ همین که سرگرمى ما نسبتبه عالم طبیعت کم شود، مىفهمیم در چه حالتیم. یا در روح و ریحانیم; بلکه خود روح و ریحانیم یا در دوزخى هستیم که: «ثم لا یموت فیها ولا یحیى» (6) : نه مرگ، انسان را مىرهاند و نه انسان، زنده و برخوردار از زندگى است!
پىنوشتها:
1. سوره زخرف، آیه 77.
2. سوره اعلى، آیه 13.
3. نهج البلاغه، نامه 27.
4. همان، خطبه 192.
5. سوره معارج، آیه 23.
6. سوره اعلى، آیه 13.
منبع :مبادى اخلاق در قرآن کریم ؛ حضرت آیة الله جوادى آملى ؛جلد دهم مرکز نشر اسراء