ادامه تاویل
در تعریف دیگر، تفسیر عبارت است از شرح و گزارش لفظی که صرفاً محتمل یک وجه باشد، ولی تأویل توجیه لفظی است که محتمل وجوه و معانی مختلف باشد و مُؤوِّل لفظ را با استفاده و استمداد از شواهد و دلایل به یکی از آن وجوه حمل میکند [حجتی 1368: 17].
در اتقان آمده است که ماتریدی میگوید: تفسیر عبارت از قطع و یقین نسبت به مراد و مدلول لفظ است که مفسّر بتواند خدا را بر اظهارنظر خود شاهد بگیرد، پس اگر دلیل قطعی بر آن باشد، تفسیر او صحیح است و در غیر این صورت، تفسیر به رأی است که آن نهی شده و تأویل، ترجیح یکی از احتمالات است بدون قطع و شاهد گرفتن خدای تعالی بر مقصود خود [سیوطی 1421 ج 2: 545].
ابوطالب ثعلبی میگوید: تفسیر، بیان وضع لفظ است، حقیقت باشد یا مجاز، مانند تفسیر «صراط» به «طریق» و «صَیِّب» به «باران»؛ و تأویل، بیان باطن لفظ است که از «اَوْل» به معنی بازگشت به عاقبت امر گرفته شده است. پس تأویل، خبر دادن از حقیقت مراد و تفسیر، خبر دادن از دلیل مراد است، زیرا لفظ کاشف از مراد است و کاشف دلیل میباشد؛ مانندِ فرمودة خدایتعالی در آیة 14 سوره حجر: «اِنّ ربّک لبالمرصاد» که تفسیرش چنین است: «مرصاد» از «رصد» گرفته شده است. «رَصَدْتُهُ» یعنی «رقبتُه» (آن را زیر نظر گرفته و مراقبش بودم) و «مرصاد» باب مفعال از آن. و تأویل آن عبارت است از هشدار از مسامحه و سهلانگاری نسبت به امر خداوند و برحذر داشتن از غفلت؛ و دلایل قطعی میرساند که مقصود همین است، اگرچه برخلاف وضع آن در لغت است [سیوطی 1421 ج 2: 545].
بعضی دیگر گفتهاند: تفسیر آن چیزی است که متعلق به روایت است و تأویل متعلق به درایت، زیرا کشف مراد خدای تعالی جایز نیست مگر با خبر و حدیثی از نبی اکرم(ص) یا صحابهای که شاهد نزول قرآن بوده است. اما تأویل که ترجیح یکی از محتملات است، بر اجتهاد تکیه دارد و بر مبنای شناخت مفردات الفاظ و مدلولات آن و لغت عرب و موارد استعمال آن بر حسب شناخت اسلوبهای عربی و استنباط معانی از مجموع همة اینها است [عبدالرحمن 1406: 52]. ابوالفتوح رازی در این باره گفته است:
فرق میان تفسیر و تأویل آن است که تفسیر، علم سبب نزول آیه باشد و علم به مراد خدای تعالی از آن لفظ تعاطی آن نتوان کردن الاّ از سماع و آثار، و تأویل چون کسی عالم باشد به لغت عرب و علم اصول را متقن باشد، او را حمل آیه بر محتملات لغت کند… [1352 ج 1: 14].
صاحب تمهید اعتقاد دارد: فرق بین تفسیر و تأویل در این است که تفسیر توضیح جنبههای مبهم لفظ است و تأویل توجیه آن چیزی است که شک برانگیز است؛ یعنی تأویل در متشابهات است و تفسیر در مبهمات [معرفت 1416 ج 3: 28].
موارد استعمال تأویل در قرآن و معانی آن
خداوند متعال لفظ تأویل را در موارد متعددی در قرآن ذکر فرموده است؛ کلمة تأویل در قرآن 17 بار در 15 آیه ذکر شده است، بدین ترتیب:
سورة یوسف، در آیات 6، 21، 36، 37، 44، 45، 100 و 101؛ سورة اعراف، آیة 53 (2 بار)؛ سورة آلعمران، آیة 7 (2 بار)؛ سورة کهف، آیة 78 و 82؛ سورة اسراء، آیة 35؛ سورة یونس، آیة 39؛ سورة نساء، آیة 59.
با توجه به آیات مذکور و با دقت در موارد استعمال تأویل در آیات و اقوال علما دربارة آن، میتوان درک کرد که تأویل در قرآن در معانی متعددی بهکار رفته است؛ اگرچه مآل و بازگشت همه این معانی به یک حقیقت است، گویا مشترک معنوی است. از جمله:
1) تحقق خارجی امر یا اموری اعم از دنیوی و اخروی
«هل ینظرون الاّ تأویله، یَوْْم یأتی تأویله یقول الذین…» [اعراف: 53]. در این آیه تأویل به معنای وقوع خارجی وعدههای قیامت است. «بل کذّبوا بما لم یحیطوا بعلمه و لمّا یأتهم تأویله» [یونس: 39]. در این آیه مقصود از تأویل وقوع خارجی واقعیتها اعم از دنیوی و اخروی است.
2) به معنای علّت و غرض و بیان صُوَر اصلی
«سَأنبئک بتأویل ما لم تستطع علیه صبراً» [کهف: 78]. «ذلک تأویل ما لم تَسْطِع علیه صبراً» [کهف: 82].
چنانکه ملاحظه میشود در دو آیة فوق، استعمال لفظ تأویل برای بیان علّت و غرض و صور اصلی است که در داستان موسی(ع) و آن عالم (خضر) در سورة کهف آمده است. خضر دست به انجام اموری میزند که برای موسی(ع) سؤال برانگیز است و موسی(ع) در سه مورد از او سؤال میکند:
مورد اول: وقتی بود که سوار کشتی شدند و خضر آن کشتی را سوراخ کرد [کهف: 71].
مورد دوم: وقتی بود که با آن پسر بچه روبهرو شدند و خضر او را کشت [کهف: 74].
مورد سوم: وقتی بود که با هم وارد قریهای شدند و از اهل آن طعام خواستند و آنان از دادن طعام به آن دو امتناع کردند و در هنگام خروج دیوار شکستهای را دیدند که در حال ریزش بود و خضر آن را تعمیر کرد و سپس در جواب به حضرت موسی(ع) علّت و غرض اعمال خود را بیان کرد و صُوَری را که بر موسی مخفی بود، آشکار نمود. خضر(ع) میفرماید: «اما کشتی را شکستم، چون صاحبانش فقیرانی بودند که با آن کسب و ارتزاق میکردند و چون پادشاه کشتیهای بیعیب را غصب میکرد، آن کشتی را معیوب ساختم تا پادشاه آن را غصب نکند [کهف: 79] همچنین در دو مورد دیگر علت عمل خود و صورت مخفی قضیه را بیان میکند [کهف: 81 ، 82].
آلوسی گفته است: «ذلک تأویلُ ما لم تَسْطِع علیه صبراً» [کهف: 82] در حقیقت همان علت غایی واقعه است. وقتی خضر کارهای به ظاهر منکر خود را برای موسی بیان کرد، گفت: این است علت و هدف کارهایی که تو بر آن شکیبا نبودی تا در پایان فایدة آن بر تو آشکار شود [بیتا ج 1: 4].
3) نتیجه و عاقبت امر
مانند آیة «و أوفوا الکیل اِذا کلتم وَ زِنوا بالقسطاس المستقیم ذلک خیرٌ و أحسنُ تأویلا» [الاسراء: 35].
«یا ایّها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الأمر منکم … ذلک خیر و أحسن تأویلا» [نساء: 58]. در این آیات تأویل به معنی پیامد و عاقبت است.
مجاهد گفته است: «احسن جزاءً»؛ جزایش نیکوتر است [رازی1352 ج 3: 425].
4) تأویل به معنای تعبیر خواب
خداوند به یوسف علم تعبیر خواب آموخت و یوسف از این طریق میتوانست به بخشی از اسرار آینده آگاهی پیدا کند. در آیاتی که در سورة یوسف آمده (8 آیه) مقصود از تأویل، همین معناست.
«کذلک یجتبیک ربّک و یعلّمک من تأویل الأحادیث» [یوسف: 6] ؛ «و کذلک مکّنّا لیوسف فی الأرض و لنعلمه من تأویل الأحادیث» [یوسف: 21]؛ «هذا تأویل رؤیای من قبل» [یوسف: 100].
در مجمعالبیان آمده است: مقصود از تأویل احادیث، تعبیر رؤیاست، به این جهت که اوضاع و احوال مردم و مآل کارهایشان از خوابهایشان معلوم میشود و معنای تأویل بازگشت کار آنان است به آنچه در خواب دیدهاند [ طبرسی 1406 ج 5: 320]. صاحب المیزان میگوید:
رؤیا را احادیث گفت، چون حقیقت رؤیا هم حدیث نفس است و خواب حادثهای از حوادث را به صورت مناسبی برای انسان تصویر میکند، همانطوری که در بیداری، گوینده با لفظ برای شنونده این کار را میکند [ طباطبایی 1393 ج 11: 79].
بعضی تأویل الأحادیث را اعم از علم به تعبیر خواب و غیر از آن دانستهاند و گفتهاند مقصود علم به رؤیا و علم به کتب انبیای گذشته است [شبّر 1414: 358].
بیضاوی معتقد است: مقصود این است که خداوند به یوسف در زمین تمکّن داد و علم احادیث به وی آموخت تا عدل را برپا دارد و تدبّر در امور کند و معانی کتاب خدای تعالی و احکام آن را دریابد و اجرا کند و با تعبیر خوابها، حوادث آینده را بشناسد و با تدبیر از آنها جلوگیری کند [1420 ج 3: 280]. ادامه دارد
منبع :فصلنامه متین