ای وای از حکایت محسن !
ای وای از حکایت محسن !
حکایت فاطمه و آن در و دیوار !
حکایت آن آتش با آن تن تب دار !
حکایت میخهای آهنین با آن بدن نحیف و خسته و بیمار !
حکایت آن دست پلید باآن گونه و رخسار !
حکایت آن همه مصیبت با این دل بی قرار !
چه صبری داشتی تو ای فاطمه ! وچه صبری داری تو ای خدای فاطمه !
این که جسم است این همه جراحت دارد اگر قرار به تغسیل دل بود چه می شد ؟!این دل شرحه ، این دل زخم دیده این دل جراحت کشیده !