معاد در قرآن کریم
استدلال قرآن کریم بر معاد
قرآن کریم، در عین آنکه ایمان به معاد را ضرورى مى شمارد، در مواردى نیز به استدلال بر معاد مى پردازد و این مطلب گواه بر منافات نداشتن مقوله هاى ایمانى با تعقل و خردورزى است. این استدلال ها مبتنى بر خداشناسى است و معادشناسى بدون خداشناسى صحیح و مصون از خطا به انجام نمى رسد. بر این اساس، اسما و صفات ثبوتى خداوند چون حکمت، قدرت، صدق و... یا صفات سلبى هم چون امتناع لهو و ظلم از خداوند، مى تواند دلیلى عقلى بر تحقق معاد باشد. بنابراین اصل معاد هم از راه درونْ دینى و هم از راه برونْ دینى (که گاه با هدایت متون دینى به مواد و مقدمات لازم به انجام مى رسد) قابل اثبات است. در اینجا به اختصار پاره اى از استدلال هاى قرآن بر معاد را که مبتنى بر حکمت و عدل الهى است یادآور مى شویم:
الف ـ قرآن بقا و جاودانگى و رجوع به سوى خداوند را توجیه کننده ى خلقت آسمان و زمین مى داند و حذف معاد را موجب عبث و بیهودگى خلقت عالم مى شمارد، در حالى که هم خالق حقّ است و هم خلقت او، و باطل به هیچ روى به طبیعت حق راهى ندارد.
«و ما خلقنا السّموات والارض وما بینهما لاعبین. ما خلقناهما الاّ بالحقّ ولکنّ اکثرهم لایعلمون.»(دخان / 39 ـ 38)
«وما خلقنا السموات والارض وما بینهما الاّ بالحقّ وانّ السّاعة لاتیة.»(حجر / 85)
لعب به افعالى گفته مى شود که غایت آن ها خیالى است، نه واقعى; هم چون افعال کودکان که صرفاً از توهم و خیال کودکانه ناشى مى شود. و چون افعال لعب صاحب خود را از اعمال واقعى یعنى اعمالى که غایت حقیقى دارند، باز مى دارد، از مصادیق لهو به شمار مى روند. بر اساس آیه ى یاد شده اگر خلقت عالم، غایتى نداشته باشد و رو به عدم و نیستى برود، وجودش عبث و بیهوده مى شود و خداوند منزه از کار عبث و بیهوده است.
خداوند بسیارى از امور را به وجدان و بنیاد اخلاقى آدمى سپرده است، تا خود داورى کرده حق را دریابد. چگونه مى توان پذیرفت که انسان عاقلى کارى را انجام دهد و هیچ هدف و مقصدى از آن نداشته باشد. چیزى را بسازد که مى خواهد نابودش کند. و یا وقتى از او مى پرسند چرا کارى را انجام مى دهد توجیهى نداشته باشد. حال که چنین است، خداوند ما را به وجدانمان ارجاع مى دهد. شما آدمیان چگونه مى توانید کار خداوندى را که علم و قدرتش مطلق و بى نهایت است، عبث و بیهوده تلقى کنید. انکار معاد خلقت خداوند را عبث و بیهوده مى نمایاند. پس کل نظام مخلوقات باقى و برقرار خواهد بود.
درباره ى ضرورت معاد و جاودانگى آدمى و ملازمه ى نفى معاد با عبث و بیهودگى آمده است:
«أفحسبتم انّما خلقناکم عبثا و انّکم الینا لاترجعون.»(مؤمنون / 115)
بنابراین، یا توجیه کننده ى خلقت آسمان ها و زمین و از جمله انسان، بازگشت به سوى خداوند و جاودانگى است و یا توجیه کننده ى خلقت آسمان و زمین، وجود انسان و توجیه گر وجود انسانى جاودانگى اوست. اما به نظر مى رسد که نظریه ى اول را شواهد بیش ترى تأیید مى کند. فى المثل، از پاره اى آیات چنین به دست مى آید که همه ى حیوانات از جاودانگى شخصى برخوردارند، هر چند به تفصیل در کیفیت زندگى اخروى آن ها سخن نرفته است:
«وما من دابَّة فى الارض ولا طائر یطیر بجناحیه الاّ امم امثالکم ما فرّطنا فى الکتاب من شىء ثمّ الى ربّهم یحشرون.» (انعام / 38)
بر اساس این آیه، همان طور که در دنیا حیوانات در بسیارى از جنبه هاى حیاتى هم چون دفع ضرر، جلب منفعت ،و جنبه هاى اخلاقى مانند حیله گرى، جرأت، جبن و... باآدمى شباهت دارد، در جاودانگى و حشر به سوى خداوند نیز چنین اند. شاهد دیگر بر این سخن آیه ى «و اذا العشار عطّلت. واذا الوحوش حشرت»(تکویر / 5 ـ 4)است.
هم چنین آیاتى بر این معنا دلالت دارد که سنگ ها، بت ها و همه ى مخلوقاتى که شریک خدا پنداشته مى شدند در قیامت حاضر و به جهنم ریخته مى شوند و آسمان و زمین با نظام دیگرى بر پا خواهد شد. همه ى این شواهد حکایت از جاودانگى همه ى موجودات و منتفى بودن نابودى و اضمحلال آن ها مى کند. بنابراین اگر انعدام موجودى مستلزم عبث بودن خلقت آن است، هیچ موجودى از میان نخواهد رفت و با انتقال از دنیا به چهره ى اخروى در قیامت حاضر خواهد بود.
ب ـ قرآن کریم حذف معاد را مستلزم ظلم و بى عدالتى مى شمارد و چون ظلم منتفى است، پس معاد به ضرورت ثابت و محقق است.
دو دلیل یاد شده را مى توان از آیه ى بیست و دوم سوره ى جاثیه دریافت:
«وخلق الله السموات والارض بالحقّ و لتجزى کلّ نفس بما کسبت وهم لایظلمون.») (جاثیه / 22)
بر این اساس، خلقت آسمان و زمین براى آن است که طاعت پاس داشته شود و به معصیت و ناپاکى کیفر عادلانه داده شود. عدل الهى به پادارنده ى عالمى است که در آن هر انسانى جزاى عمل خویش را بازیابد و چون دنیا نه از نظر وجودى مى تواند چنان عالمى باشد و نه از نظر تجربى چنین عالمى است، پس عالمى جز دنیا در کار است و آن سراى آخرت است. پس انکار کنندگان آخرت و بدکاران چه بد گمان مى کنند که زندگى و مرگ آنان مانند زندگى و مرگ مؤمنان و درست کاران است:
«ام حسب الذین اجترحوا السّیّئات ان نجعلهم کالّذین امنوا وعملوا الصالحات سواء محیاهم ومماتهم، ساء مایحکمون.» (جاثیه / 21)
«افنجعل المسلمین کالمجرمین. ما لکم کیف تحکمون.» (قلم / 36 ـ 35)
از این رو قرآن کریم به آدمیان هشدار مى دهد که به عاقبت کار مجرمان بیندیشند و در زمین سیاحت کنند و دریابند که خداوند چگونه مجرمان را به سبب اعمالشان در دنیا مجازات مى کند. پس در نظام هستى ظلم و ناپاکى بى جزا نمى ماند و چون هر ظلمى در دنیا کیفر و هر نیکى و طاعتى پاداش داده نمى شود، پس وجود عالم آخرت ضرورى و لازم است; بنابراین آیاتى که بشر را به سیاحت در زمین فرا مى خواند، او را به سوى نوعى دلیل تجربى بر جزاى اعمال در نظام هستى سوق مى دهد:
«قل سیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبة المجرمین.» (نمل / 69)
................