ظهور حضرت مهدى علیه السلام
دلالت آیه (هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ) به ظهور حضرت مهدى علیه السلام
آیه 33 سوره «توبه» که عیناً و با همین الفاظ در سوره «صف» نیز آمده است(1) و با تفاوت مختصرى در سوره «فتح» تکرار شده،(2) خبر از واقعه مهمى مى دهد که اهمیتش موجب این تکرار شده است، خبر از جهانى شدن اسلام و عالمگیر گشتن این آئین مى دهد.
گر چه بعضى از مفسران پیروزى مورد بحث این آیه را به معنى پیروزى منطقه اى و محدود گرفته اند که در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و یا زمان هاى بعد از آن براى اسلام و مسلمین صورت پذیرفت.
ولى با توجه به این که در آیه، هیچ گونه قید و شرطى نیست و از هر نظر مطلق است، دلیلى ندارد که معنى آن را محدود کنیم.
مفهوم آیه، پیروزى همه جانبه اسلام بر همه ادیان جهان است، و معنى این سخن آن است که: سرانجام اسلام همه کره زمین را فرا خواهد گرفت و بر همه جهان پیروز خواهد گشت.
شک نیست که در حال حاضر، این موضوع تحقق نیافته، ولى مى دانیم: این وعده حتمى خدا تدریجاً در حال تحقق است.
سرعت پیشرفت اسلام در جهان، و به رسمیت شناخته شدن این آئین در کشورهاى مختلف اروپائى;
نفوذ سریع آن در آمریکا و آفریقا؛اسلام آوردن بسیارى از دانشمندان و مانند اینها همگى نشان مى دهد که: اسلام رو به سوى عالمگیر شدن پیش مى رود.
ولى طبق روایات مختلفى که در منابع اسلامى وارد شده تکامل این برنامه هنگامى خواهد بود که «مهدى»(علیه السلام)ظهور کند و به برنامه جهانى شدن اسلام تحقق بخشد.
مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» از امام باقر(علیه السلام) در تفسیر این آیه چنین نقل مى کند: اِنَّ ذلِکَ یَکُونُ عِنْدَ خُرُوجِ الْمَهْدِىِّ مِنْ آلِ مُحَمَّد فَلا یَبْقىْ أَحَدٌ اِلاّ أَقَرَّ بِمُحَمَّد(صلى الله علیه وآله):
«وعده اى که در این آیه است به هنگام ظهور مهدى از آل محمّد(صلى الله علیه وآله)صورت مى پذیرد، در آن روز هیچ کس در روى زمین نخواهد بود مگر این که اقرار به حقانیت محمّد(صلى الله علیه وآله) مى کند».
و نیز در همان تفسیر از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) چنین نقل شده که:
لایَبْقى عَلى ظَهْرِ الأَرْضِ بَیْتُ مَدَر وَ لا وَبَر اِلاّ أَدْخَلَهُ اللّهُ کَلِمَةَ الاِسْلامِ:
«بر صفحه زمین هیچ خانه اى باقى نمى ماند، نه خانه هائى که از سنگ و گِل ساخته شده و نه خیمه هائى که از کرک و مو بافته اند، مگر این که خداوند نام اسلام را در آن وارد مى کند»!
و نیز از «صدوق» در کتاب «اکمال الدین» از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه چنین نقل شده: وَ اللّهِ ما نَزَلَ تَأْوِیْلُها بَعْدُ وَ لا یَنْزِلُ تَأْوِیْلُها حَتّى یَخْرُجَ الْقائِمُ فَاِذا خَرَجَ الْقائِمُ لَمْ یَبْقَ کافِرٌ بِاللّهِ الْعَظِیْمِ:
«به خدا سوگند هنوز محتواى این آیه تحقق نیافته است و تنها زمانى تحقق مى پذیرد که قائم خروج کند و به هنگامى که او قیام کند، کسى که خدا را انکار نماید در تمام جهان باقى نخواهد ماند».
احادیث دیگرى نیز به همین مضمون از پیشوایان اسلام نقل شده است.
گروهى از مفسران نیز این تفسیر را ذیل آیه ذکر کرده اند.
ولى تعجب آور این است که: نویسنده «المنار» نه تنها در اینجا تفسیر فوق را نپذیرفته، بلکه به تناسب، وارد بحث پیرامون احادیث مهدى(علیه السلام) شده، و با تعصب خاصى که در برابر شیعه دارد و به هر بهانه اى از حملات ناجوانمردانه فروگذار نمى کند به کلى احادیث مربوط به «مهدى»(علیه السلام) را انکار کرده و آنها را متضاد! و غیر قابل قبول شمرده است! به گمان این که عقیده به وجود مهدى(علیه السلام)تنها مربوط به شیعه و یا آنها که به تشیّع تمایل دارند مى باشد!
و از این گذشته، اعتقاد به وجود مهدى(علیه السلام) را عاملى براى رکود و عقب ماندگى شمرده است.(3)
1 ـ صف، آیه 9.
2 ـ فتح، آیه 28.
3- تفسیر نمونه، جلد 7، صفحه 440.