یا ابا عبدالله الحسیبن
غمین
ما را که غیر داغ غمت برجبین نبود | نگذشت لحظه یی که دل ما غمین نبود |
هرچند آسمان به صبوری چو ما ندید | ما را غمی نبود که اندر کمین نبود |
راهی اگر نداشت به آزادی و امید | رنج اسارت، این همه شورآفرین نبود |
ای آفتاب محمل زینب کسی چو من | از خرمن زیارت تو خوشه چین نبود |
تقدیر با سر تو مرا همسفر نبود | در این سفر، مقدّر من غیر ازین نبود |
گر از نگاه گرم تو آتش نمی گرفت | در شام و کوفه، خطبه من آتشین نبود |
در حیرتم که بی تو چرا زنده ام | عهدی که با تو بستم از اول، چنین نبود |
ده روزه فراق تو عمری به ما گذشت | یک عمر بود هجر تو، یک اربعین نبود |
محمدجواد غفورزاده (شفق)