مناجات عارفان
مناجات عارفان
الهی! می دانی که ناتوانم پس از بلاها برهانم .
الهی! همه شادیها بی یاد تو غرور است و همه غمها با یاد تو سرور است .
الهی ! عمر بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم .گفتی وفرمان نکردم ودرماندم ودرمان نکردم .
پند
بر سه چیز اعتماد مکن : بر دل و بر وقت و بر عمر .که دل زنگ گیر است و وقت تغییر پذیر است و عمر همه تقصیر است . توفیق عزیز است و نشان آن دو چیز است . اولش سعادت و آخرش شهادت . مست باش و مخروش . گرم باش و مجوش .شکسته باش و خاموش که سبوی درست را به دست برند و شکسته را به دوش . دی رفت و باز نیاید . فردا را اعتماد نشاید . امروز را غنیمت دان که دیر نپاید که از ما کسی را یاد نیاید . ( ص 143 رسائل خواجه عبدالله انصاری )
دی آمد و هیچ نامد از من کاری و امروز ز من گرم نشد بازاری
فردا بروم بی خبر از اســراری نا آمده بِه بُدی از این بسیاری