دنیا از دید مولای پرهیزگاران علی علیه السلام
خطبه ای از «نهج البلاغة» دربارۀ دنیا
الدُّنْیَا دَارُ غُرُورٍ وَ فَنَآءٍ، وَ مُلْتَقَـی سَاعَـةٍ وَ وَدَاعٍ، وَ النَّاسُ مُتَصَرِّفُونَ فِیهَا بَیْنَ وَردٍ وَ صَدْرٍ، وَ صَآئِرُونَ خَبَرًا بَعْدَ أَثَرٍ. غَایَةُ کُلِّ مُتَحَرِّکٍ سُکُونٌ، وَ نِهَایَةُ کُلِّ مُتَکَوِّنٍ أَنْ لَا یَکُونَ؛ فَإذَا کَانَ ذَلِکَ کَذَلِکَ، فَلِمَ التَّهَالُکُ عَلَی هَالِکٍ ؟ وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا الدُّنْیَا تُطْلَبُ لِثَلَاثٍ: لِلْعِزِّ وَ الْغِنَی وَ الرَّاحَةِ؛ فَمَنْ قَنِعَ عَزَّ، وَ مَنْ زَهِدَ اسْتَغْنَی، وَ مَنْ قَلَّ سَعْیُهُ اسْتَرَاحَ.
«دنیا خانۀ غرور و فنا و محلّ برخورد و ملاقات است یکساعت با همدیگر و سپس وداع و مفارقت از هم. مردم پیوسته در حرکت میآیند و میروند و دائماً دو دروازۀ دنیا باز، دستهای وارد و دستۀ دیگر خارج میشوند. و بعد از آنکه در دنیا اثری بودند تبدیل به خبر میگردند.
(یعنی چه ؟ یعنی دیگر از وجود آنان اثری نیست. از قدرت آنها، از علم آنها، از حیات دنیوی آنها، از تمام صفات و آثار آنان اثری نیست؛ خبر است. یک روز اثر بودند امروز خبر شدند، شناسنامه عوض میشود، آقای... أیَّده الله تبدیل به مرحوم آقای... رَحِمه الله میشود، امروز میگویند: خدایش شفا دهد، برای او حمد بخوانید، فردا میگویند: خدایش رحمت کند برای او فاتحه بخوانید. هست اینطور یا نه ؟!
برادر! پدر ما کو ؟ جدّ ما کو ؟ اجداد ما کجا رفتند ؟ همۀ آنها خبر شدند. یک روز اثر بودند، چه اثر مهمّی؛ دنیا را زیر گام خود تکان میدادند، فریاد أنانیّت آنان گوش فلک را کر میکرد؛ اینها همه اثر بود. میآمدند در این مساجد مینشستند به نصائح و مواعظ گوش میدادند، همه اثر بود. امروز همه خبر شدند، همه و همه. ما هم امروز اثریم؛ میگوئیم، میشنویم، در فعّالیّت هستیم؛ فردا خبریم، میگویند: خدایشان رحمت کند، دیروز اثر بودند امروز خبر شدند. این قرعهای نیست که فقط بنام آنان زده شود، شتری است که درِ هر خانه میخوابد و از همه کس استقبال خواهد نمود.)
نهایت هر متحرّکی سکون است؛ و آخر هر موجودی که لباس حیات و کون پوشیده أَن لَا یَکُون است. پس چون مطلب از این قرار است، به چه دلیل، به چه مجوّز عقلی شخص خود را برای رسیدن به چیزهای فانی و خراب در کام هلاک بیفکند و برای وصول به این امور فانیه و زائله در خودکشی و تهالک سبقت گیرد ؟
دنیا برای عزّت و غنی و راحتی است
بدانید ای مردم! که دنیا برای سه چیز مورد رغبت و طلب واقع میشود: برای عزّت و برای غنی و بینیازی و برای راحتی؛ کسی که قناعت پیشه گیرد پیوسته عزیز است، و کسی که در امور دنیویّه بیرغبت باشد و اظهار تمایل و درخواست نکند همیشه بینیاز است، و کسی که سعی و کوشش خود را برای وصول به دنیا کم کند راحت است.»
دین از طرف خدا آمده تا به انسان بگوید: ای انسان! تو مهمل نیستی، تو یک موجود متفرّد و جدا از جمیع موجودات نیستی، تو متفرّق نیستی، تو به تمام عالم متّصلی، تو به پروردگارت مرتبطی، یک جزء و یک فرد از مجموعۀ عالم کون هستی، برای مقصدی آمدهای، و در این دنیا به جهت خاصّی زندگی میکنی، و از اینجا هم به جای دیگر خواهی رفت؛ رَحِمَ اللَهُ امْرَأً عَلِمَ مِنْ أَیْنَ وَ فِی أَیْنَ وَ إلَی أَیْنَ. «خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده، و الآن در کجاست، و به کجا خواهد رفت.»
در روایت است که چون أمیرالمؤمنین علیه السّلام این آیه از سورۀ قیامت را قرائت می فرمود: أَ یَحْسَبُ الإنسانُ أَن یُتْرَکَ سُدًی(1). «آیا انسان گمان میکند که مهمل و سر به خود رها شده است؟» اشکهایش از دیدگانش فرو می ریخت و این آیه را تکرار می فرمود.(2)
تمام فیض و رحمت پروردگار از عوالم غیب شامل حال فردی است که خود را در عالم هستی و سرای آفرینش مهمل و عبث نمیبیند، خود را میبیند که از نزد خدا آمده و در این دنیا برای مأموریّتی با برنامۀ خاصّی وارد شده است، باید بدان عمل کند و از این دنیا هم شادان بسوی خدا حرکت کند، خوب برود، با شوق و محبّت بسوی مقام رضوان خدایش ارتحال کند.
اگر انسان این معنی را خوب بفهمد و طبعاً کردارش نیز بر همین پایه و فکر متین قرار گیرد، مرگش آنقدر آسان میشود که از موئی که از میان ماست بکشند آسانتر است.
( معادشناسی ، ج1 ؛ آیه الله تهرانی صص 42-40)