سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جلوه معشوق

آقایان نگاه نکنند ؟ !

پوشش زن یا نگاه نکردن مرد ؟

 بعضی ها می گویند : ما نمی توانیم تحت پوشش حجاب باشیم و این مردانند که باید چشم پاک و نجیب باشند .
درست است که مردان مسلمان باید چشم پاک و با غیرت باشند. اما تعالیم قرآن کریم هر دوی این مطلب را  واجب ساخته است  .  از طرفی هم  باید حقیقت را پذیرفت که این امر که زن هرگونه خواست ظاهر شود ولی مرد او را نگاه نکند هم خلاف شرع است و هم  خلاف سرشت آدمی است .  
بخصوص در
جوانان نو رسیده ای که غرق در شهوات و غرائز سرکش به سر می برند.آری نمی توان گوشت گرم و تازه را مقابل گرسنه گذاشت و به آن گفت نخور  و نمی توان پارچه آغشته به نفت و بنزین را مقابل آتش گذاشت  و به آن گفت نسوز  بیائید برای حفظ پیوند های مقدس اخلاقی و اجتمائی و کاستن از فحشاو برای دور کردن نظر های شهوت انگیز از خود بدنتان را بپوشانید.

  آخه مگر شما عروسک دیگران هستید که خدای ناکرده هر جوانی بخواهد از نگاه به سر و صورت و (جدیدا) بدنتان لذت ببرد ؟

 بیائید با پیروی از  فکر و اندیشه و عقل و منطق از اسلام درس بگیریم و از حضرت زهرا متابعت کنیم

ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است 

 ارزنـــده تریـن زینت زن حفظ حجـــاب است

 ای زن مسلمان شیعه !!!!!
اگر واقعا پیرو رسول الله  و اهل بیت او و دوستدار زهرای مرضیه و حسین بن علی علیهم السلام  هستی  ؛ تو دیگر برای چه دل این بزرگواران را می رنجانی و قلب نازنین فرزند حسین شهید  حضرت بقیه الله الاعظم  ارواحنا لتراب مقدمه الفدا را به درد می آوری ؟
 واقعا نمی دانی که با ظاهر شدن نامناسب در متن جامعه اسلامی و علوی چنین جفایی در حق معصومین علیهم السلام روا می داری و برای هر حرکت نامناسب و پوشش آنچنانی خود لطمه ای به عزت و عظمت شیعیان وارد می سازی ؟ واقعا نمی دانی که با وضعیت زننده  در جامعه ظاهر شدن دل سیاه شیطان لعین و شیطان صفتان  هوا پرست را به دست می آوردی و از طرفی قلب مقدس امام زمانت را  ، قلب ملکوتی حجه ابن الحسن را ،  قلب مقدس  « سبب متصل بین الارض و السماء »  را  ، به درد می آوری ؟
ای خواهر و نیز  ای برادر !
وای که اگر شیعه و مسلمان باشی  و با این وضعیت خودت یا دخترت یا خواهرت در جامعه ظاهر شود و تو بی خیال باشی و بی مسولیت !! در پیشگاه خداوند عظیم چگونه حاضر خواهی شد و چگونه در برابر این پیشوایان ایمان و عقیده و  اسوه های شرف و انسانیت و اخلاق و  تجسم واقعی غیرت و مردانگی و تقوا   ؛ سرت را بالا خواهی گرفت ؟!
بدانیم که از ما شیعیان که سنگ ولای این وارستگان را به سینه می زنیم توقع ندارند که ...

 بیائید برای استقبال از تنها معصوم باقیمانده عالم خود را آماده کنییم و رفتارهای خو را اصلاح نمائیم .

 


ناگفته هایی از زندگی شخصی شهید عماد مغنیه

ناگفته هایی از زندگی شخصی شهید عماد مغنیه
أنیس نقاش" روزنامه نگار سرشناس لبنانی که خود را یکی از نزدیکترین دوستان شهید "عماد مغنیه" معرفی می کند، اکنون زبان گشوده و برخی از ناگفته ها از زندگی شخصی این فرمانده دلیر را بیان می کند.

  ه گزارش رجانیوز به نقل از شیعه آنلاین، شهید "عماد مغنیه" که تیغی بود در گلوی رژیم صهیونیستی از سوی برخی رسانه های غربی با لقب "گرگ" و "بن لادن شیعه" معرفی می شد.

 "أنیس نقاش" روزنامه نگار سرشناس لبنانی در مورد "عماد مغنیه" می گوید: گفته می شود "مغنیه" پس از متهم شدن به تلاش برای ترور "شاپور بختیار" نخست وزیر رژیم پهلوی از سوی نیروهای امنیتی فرانسه بازداشت شد و حدود ده سال در زندان به سر برد و در سال 1990 میلادی آزاد شد. همچنین می گویند وی در سال 1975 میلادی با فردی به نام "کارلوس" که اکنون یکی از کارکنان "موسسه پژوهش اسلامی الأمان" است، در گروگان گیری وزرای نفت در وین شرکت کرد اما من در مورد صحت هیچ یک از این دو عملیات اطلاعاتی ندارم.

  "أنیس نقاش" در ادامه افزود: "عماد" که یکی از بهترین دوستان من بود و همیشه همدیگر را می دیدیم، هیچ دغدغه شخصی، خانوادگی و یا اهداف سیاسی در زندگی خود نداشت و تنها چیزی که به آن فکر می کرد [نبرد با]اسرائیل بود و فقط در این مورد حرف می زد.

 وی در ادامه می افزاید: زندگی او به گونه ای نبود که همه فکر می کنند. او زندگی بسیار طبیعی داشت. عاشق فوتبال بازی کردن بود و همیشه به منطقه "الشیاح" در "ضاحیه جنوبی" بیروت می رفت تا با جوانان فوتبال بازی کند، البته بدون اینکه آنان بفهمند که او "عماد مغنیه" است. او همچنین به دوچرخه سواری و سفر کردن به جنوب لبنان علاقه زیادی داشت و همیشه به صورت عادی و طبیعی با خانواده اش برای خرید به بازار می رفت.

 نقاش" در ادامه می افزاید: نکته قابل توجه اینست که بسیاری از نیروهای حزب الله نمی دانستند که او همان "عماد مغنیه" و فقط اسم او را شنیده بودند، زیرا او همواره با نامهای مختلف از جمله "مرتضی" و یا "مصطفی" و غیره خود را معرفی می کرد و با همین نامها مذاکرات سیاسی و امنیتی خود را انجام می داد. او همچنین در سمینارها شرکت می کرد و با این نامها سخنرانی می کرد بدون اینکه حاضرین بدانند که این فرد همان "عماد" و یا "حاج رضوان" است.

 "نقاش" در ادامه می گوید: عکس های بسیار زیادی از "مغنیه" وجود داشت اما هیچکدام واقعی نبود. عکس واقعی همان عکسی است که رسانه حزب الله (شبکه المنار) آنرا پخش کرد. البته گفته می شود او برای اینکه شناسایی نشود عمل زیبایی و یا تغییر چهره انجام داده بود، اما این حرف اصلا درست نیست. من او را از سال 1976 میلادی می شناسم و اصلا یاد ندارم که چنین عمل جراحی انجام داده باشد. فقط به مرور زمان وزنش بیشتر شد به همین دلیل کمی چهره اش تغییر یافت. البته بالا رفتن سن او نیز در تغییر چهره اش نیز بی تأثیر نبود.

 وی در ادامه می افزاید: دقیق ترین چهره او را می توانیم در همان عکسی مشاهده کنیم که با لباس نظامی بود و توسط شبکه المنار منتشر شد. این عکس چند ماه قبل از جنگ 33 سال 2006 میلادی از وی گرفته شد.

  این روزنامه نگار سرشناس لبنانی در ادامه می افزاید: در آینده ای نزدیک فیلم مستندی از زندگی وی پخش خواهد شد تا همگان بیشتر با وی آشنا شوند.

 "نقاش" در مورد ارتباط وی با "یاسر عرفات" رئیس سابق تشکیلات خودگردان فلسطین و یا "سنی" بودن "عماد مغنیه" می گوید: شنیدم که در برخی رسانه ها اعلام شد که "عماد" اصلش فلسطینی بوده و در گذشته از مذهب سنی به مذهب تشییع گرویده. این درست نیست. خانواده "مغنیه" خانواده ای شیعه و سرشناس در لبنان است و اصلشان هم فلسطینی نیست بلکه به جنوب لبنان تعلق دارند. حتی "محمد جواد مغنیه" که یکی از مفسران قرآن کریم و از علمای سرشناس شیعه است از این خانواده بود.

 "نقاش" در ادامه می گوید: همچنین شایعه شد که "عماد" از نیروهای "یاسر عرفات" بوده است. این خبر اصلا درست نیست. بلکه من در گذشته با نیروهای جنبش فتح فعالیت می کردم و مسوول بخش جوانان بودم و در سال 1976 "عماد" که تنها 15 سال سن داشت پیش من آمد و گفت: ما چند جوان از منطقه "ضاحیه" هستیم که می خواهیم آموزش های نظامی ببینیم اما اصلا نمی خواهیم به جنبش فتح بپیوندیم.

 وی در پایان در مورد ترور وی می گوید: درست است که آنان توانستند او را ترور کنند اما مطمئنا این کار یکدفعه صورت نگرفت بلکه سالها پیگیری، تلاش و برنامه ریزی نیاز داشت. منبع:پایگاه اطلاع رسانی رجا

 

 



هشدار به منافقان و دشمنان مکتب نورانی تشیع

هشدار به منافقان و دشمنان مکتب نورانی تشیع
مطالبی که تقدیم می گردد در پاسخ به  تعدادی دین به دنیا فروخته است که با مطالب بی اساس اتهاماتی واهی به مسلمین و خصوصا شیعیان آل رسول الله صلی الله علیه و آله زده بودند و برای اینجانب ایمیل کرده بودند که در پاسخ خیالبافیها ی آنها این گونه پاسخ دادیم و از آن پس دست از فرستادن ایمیل با این قبیل مطالب واهی برای بنده بر داشتند و در واقع حرفی برای گفتن نداشتند ...
«   و اذا  لقوکم قالوا آمنّا و اذا خَلَوا عضّوا علیکم الانامل مِن الغیظ  قل موتوا بغیظکم ان الله علیم بذات الصدور »
 در خشم خود یمیرید ای دشمنان اسلام و تشیع !
ای مصادیق واقعی نفاق !
ای کسانی که ادعا می کنید از درون افکار مؤمنان و مسلمانان آگاهید و لذا آنان را متهم به شرک می کنید !!! ...
یا للعجب !!!! چه واصلان به وحدت وجودی !!!!!!! واقعا که ...  البته که وحدت وجودی هستید!!! ....به خصوص که سرآغاز نوشته تون نام ایرانه و نه نام خدای واحد احد !!! و به علاوه  به این راحتی به موحدان و انسانهای که شهادت به وحدانیت خدا را در شبانه روز چندین بار اقرار می کنند؛  اتهام شرک می زنید و این گونه به باد دشنام می گیرید؛  باید هم دم از وحدت وجود بزنید شما جز خود خودتون هیچ چیزی را نه می بینید و نه می توانید ببیند . ( وهم فی غمرتهم یعمهون ) . تمام وجودتون پر از کینه و نفاق و نفرت از حقایقی است که مانند خورشید در تمام اعصار می درخشیده است . به ناچار باید این عقده هاتون را جایی خالی کنید ولی با کمال تأسف براتون !!! ... جای مناسب پیدا نمی کنید  . لذا ترجیح می دهید با اراجیف افراد مؤمن و صلحا را و تمام شیعیان پاک سرشت و مسلمین  را مورد اتهام و دشنام و ...قرار بدهید تا شاید کمی تسلی پیدا کنید ولی مطمئن باشید درد تون بی درمان خواهد ماند ...
 البته نمی خواستم جوابتون بدهم چون بقول معروف جواب ابلهان ...
 باور کنید که  به حرفها و نظرات تون اندازه بال مگسی هم اهمیت نمی دهم چون معلوم شد که افکارتون از سطحی که قبلا فکر می کردم بسیار بسیار پایین تره و حتی از همان خبائثی که مکرر در نوشته هاتون  با علاقه ذکر می کنید هم پست تره ... (  از چون شماهایی جز لولیدن در این قبیل خبائث ظاهر و باطنی انتظاری نمی رود ...)
چطور دم از دین می زنید؟  وای به حالتون ! چطور با این نگرش به خودتون اجازه می دهید نام مولای پاکان و متقیان را ذکر کنید ...
خودتون از همه بهتر می دونید که دردتون درد دین نیست و زخمی که دارید و مشخصه است از چیه ؛  با این تهمتها و دشمنی ها التیام نخواهد یافت ... پس چرا بیهوده به خودتون زحمت می د هید ؟ این درد دوا ندارد  . آزموده را آزمودن خطاست . 
سعی کنید از کینه ها و عداوتهایی که شرش فقط دامنگیر خودتون میشه  -کما اینکه شده  - دست بردارید. - گرچه به احتمال زیاد موفق نخواهید شد چون سیاهی تمام وجودتون را گرفته و شیطان به جای اینکه وسوسه تون کنه خودتون شده ... و تازه القا کرده که به وحدت وجود نفسانی خودتون هم رسیدید !!!  -
 مطمئین باشید با عداوتهای شما لطمه ای به مکتب نورانی تشیع وارد نمی شه و شیعه کسی نیست که با این قبیل اراجیف تحت تأثیر قرار بگیره ...و دست از مقدساتش برداره و خودتون هم این را می دانید گرچه از علم به معنای واقعی هیچی نمی دانید .
و یادتون باشه بقول خودتون  وحدت وجودی هستید- البته معلومه که نمی فهمید وحدت وجود چیه -  با این حال  میلیونها مسلمان موحد را متهم به شرک کردید ...
جناب جهّاله بهمن آبادی !  اشعار دیگران را هم سرقت نکنید !!! دم از دین هم نزنید چون ... با این روال معلومه که از همه ادیان و مذاهب دورید و اگر جز این است بگویید که از چه مسلکی هستید.  شجاعت داشته باشید و نام اعتقادتون را اگه حق می دانید آشکار کنید .  مثل ما که با هزاران هزار افتخار فریاد می زنیم که شیعه آل رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هستیم . و به همین دلیل معتقد به ولایت فقیه ؛ به کوری چشم دشمنان  سیه دل و پر کینة  شیعه .
                                                                                           «و مکروا ومکراللهُ و اللهُ خیرُ الماکرین »


نیایش امام سجاد علیه السلام

نیایش امام سجاد علیه السلام در وداع ماه مبارک رمضان
خدایا همراه با ناپدید شدن هلال این ماه گناهان ما را نیز محو گردان و با به پایان رسیدن روزهایش از لغزشهای ما در گذر بگونه ای که وقتی این ماه تمام می شود ما از خطاها تصفیه شده باشیم و از سیئات خالص گشته باشیم   صحیفه شریفه سجادیه
 
 

مناجات عارفان

مناجات عارفان

الهی ! نظر خود بر ما مدام کن و ما را بر داشته خود نام کن و به وقت رفتن بر جان ما سلام کن.
الهی! می دانی که ناتوانم پس از بلاها برهانم .
الهی!  همه شادیها  بی یاد تو غرور است و همه غمها با یاد تو سرور است .
الهی ! عمر بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم .گفتی وفرمان  نکردم ودرماندم ودرمان نکردم
.
  پند
بر سه چیز اعتماد مکن : بر دل و بر وقت و بر عمر .که دل زنگ گیر است و وقت تغییر پذیر است و عمر همه تقصیر است . توفیق عزیز است و نشان آن دو چیز است . اولش سعادت و آخرش شهادت . مست باش و مخروش . گرم باش و مجوش .شکسته باش و خاموش که سبوی درست را به دست برند و شکسته را به  دوش . دی رفت و باز نیاید . فردا را اعتماد نشاید . امروز را غنیمت دان که دیر نپاید که از ما کسی را یاد نیاید . ( ص 143 رسائل خواجه عبدالله انصاری )

 دی آمد و هیچ نامد از من کاری                 و امروز ز من گرم نشد بازاری 
  فردا بروم بی خبر از اســراری                  نا آمده بِه  بُدی از این بسیاری

رابطه ظاهر و باطن در دین


رابطه ظاهر و باطن در دین  
الهی اگر ظاهر ما عنوان باطن ما نباشد در یوم تبلی السرائر چه کنیم ؟!
خیلی از افراد گناهانی انجام می دهند حتی نماز نمی خوانند و وقتی تذکر داده می شود می گویند که آدم باید دلش پاک باشد. در پاسخ به اینگونه افراد چه باید گفت؟
درست است که آدم باید دلش پاک باشد ولی این پاکی قلب معنایش چیست؟ مگر معنایش غیر از این است که انسان بر ولی نعمتش شاکر باشد؛ و کدام ولی نعمتی برتر از خداوند؟! قلب پاک اقتضا می کند که انسان عبادت خدا کند؛ یعنی کاری کند که خدایش از او خواسته است. پاکی قلب رفتار پاک را موجب می شود؛ و تنها به ادعا ثابت نمی شود. این که انسان نسبت به فرمان خداوند بی اعتنایی کند، عین ناپاکی قلب و نشانه آن  (ناپاکی )است.علاوه بر این باید دانست که ترک محرمات و انجام واجبات خود موجب پاک شدن قلب است . دنیا، دنیای علت و معلول است، عمل پاک قلب پاک می آورد و عمل زشت قلب زشت.نمی توان هر عملی را که بخواهیم انجام دهیم و دست آخر بگوییم آنچه مهم است پاکی قلب است. آنچه قلب را سیاه می کند همین انجام محرمات و ترک واجبات است. این از وسوسه ها و فریبهای شیطان است. شیطان تا آخرین لحظه بی کار نمی نشیند، و گاه با این توجیه که قلب باید پاک باشد و گاه با توجیهات دیگر من و شما را می فریبد.
باید بدانیم که دین هم مناسک و آداب ظاهری دارد که در مجموع شعائر عملی را تشکیل می دهند . و رسول بزرگوار اسلام صلی الله علیه وآله وسلم و ائمه معصومین علیهم السلام که الگوهای کامل بشریتند در بعد ظاهر و باطن هر دو الگو می باشند و لذا یک مؤمن و مسلمان واقعی باید در ظاهر و باطن تابع این الگوهای انسانیت باشد . البته ریا بد است و عمل را تباه می کند اما این دلیل بی پروایی و عدم رعایت شئونات  ظاهری دین  نباید باشد .بکوشیم که قلب و ظاهر را با هم هماهنگ کنیم تا در زمره پیروان واقعی پیشوایانمان محسوب شویم. ان شاء الله . التماس دعا .



فرقه وهابیت

عقاید فرقه وهابیت از جمله ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب  

براى شناخت وهابیت و آگاهى از خطرات آنها نسبت به دین اسلام، باید این مسلک انحرافى را از زوایاى مختلف مورد مطالعه قرار دارد، از جمله: نحوه پیدایش و بوجود آمدن آن، و طرز تفکر آنان نسبت به دین و اولیاى الهى و شعائر اسلامى، عملکرد آنها در حوزه اجتماع و سیاست و... الف) مسلک وهابیت، منسوب به محمد عبدالوهاب نجدى است و علّت این که آن را به خود شیخ محمد نسبت نداده‏اند و نگفته‏اند «محمّدیه» به جهت این بوده است که مبادا پیروان این مذهب، نوعى شرکت در نام پیامبر را پیدا کنند. محمد بن عبدالوّهاب، در سال 1115 ه.ق در شهر «عیینه» چشم به جهان گشود. از کودکى به کتاب‏هاى تفسیر، حدیث و عقاید، علاقه داشت و از همان دوران جوانى، اعمال مذهبى مردم «به خدا» را زشت مى‏شمرد، وى به مدینه رفت و در آن جا توسل مردم به پیامبر(ص) را ناپسند شمرد. محمد بن عبدالوهاب، بعد از مرگ پدر، افکار و عقاید خود را - که قبلاً از سوى ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم پى‏ریزى شده بود - اظهار نمود به تبلیغ و ترویج و رسمیت دادن همّت گماشت. ب) وهابیان معتقدند: هیچ انسانى، نه موحد است و نه مسلمان؛ مگر این که امورى را ترک کند. این امور عبارت است از: 1. به وسیله هیچ یک از رسولان و اولیا، به خداوند توسل نجوید. و در صورت توسل در راه شرک گام نهاده و مشرک مى‏باشد؛ 2. زائران به قصد زیارت به آرامگاه رسول خدا نزدیک نشوند و بر قبر آن حضرت دست نگذارند و در آن جا دعا نخوانند و نماز نگذارند و ساختمان و مسجد بر روى قبر نسازند؛ 3. از پیامبر(ص) طلب شفاعت نکنند؛ 4. زیارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه براى آنان، شرک است؛ 5. وهابیان بر این باورند که مسلمانان، در طى روزگار از آیین اسلام منحرف شده‏اند؛ 6. هر گونه مراسم تشییع جنازه و سوگوارى حرام است. و امثال این موارد که در این مجال نمى‏گنجد. براى آگاهى بیشتر در این زمینه باید کتاب‏هاى مربوطه را مطالعه کرده این منطق خشک و بى‏پایه، در تقابل با منطق وحى قرار دارد، چرا که قرآن در موارد یاد شده نظرات صریحى و مخالف وهابیان دارد: 1. قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ اَلْمَوَدَّةَ فِی اَلْقُرْبى‏، (شورى، آیه 23). یکى از مصادیق ابراز علاقه به خاندان رسالت و اهل بیت و ذى القرى، قبرهاى آنان و تعمیر آنها است. این راه و رسم در میان ملت‏هاى جهان وجود دارد و یک نوع سنّت عرفى به حساب مى‏آید. 2. ... فَقالُوا اِبْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیاناً... قالَ اَلَّذِینَ غَلَبُوا عَلى‏ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً، (کهف، آیه 21). هنگامى که وضع اصحاب کهف بر مردم آن زمان روشن شد و مردم به دهانه غار آمدند، درباره مدفن آنان دو نظر ابراز داشتند. آیه شریفه متذکر آن مى‏شود انتقاد یا لحن اعتراضى نسبت به نظر آنها ندارد. با توجه به آیه شریفه، هرگز نمى‏توان تعمیر قبور اولیاى الهى و صالحان را عملى حرام و یا حتى مکروه قلمداد کرد، بلکه آیه شریفه، به نوعى تشویق مى‏کند که براى بزرگداشت اولیا و صالحان و حفظ قبرهاى آنان، باید کوشا بود. 3. وَ اِسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ‏، (محمد، آیه 19). 4. وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ‏، (توبه، آیه 103). 5. وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اَللَّهَ وَ اِسْتَغْفَرَ لَهُمُ اَلرَّسُولُ لَوَجَدُوا اَللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً، (نساء، آیه 64). این آیات بیانگر این است که طلب آمرزش پیامبر در حق افراد، کاملاً مؤثر و مفید مى‏باشد. و موضوع شفاعت پیامبر(ص) و دعاى آن حضرت، نه تنها در آیات صریح؛ بلکه در احادیث عامّه و خاصه و سیره صحابه نیز مشهود است. براى آگاهى بیشتر در این مورد ر.ک: 1. صحیح مسلم، ج 1، ص 54 2. صحیح بخارى، ج 1 3. سنن ترمذى، ج 4، ص 42 (باب ما جاء فى شأن الصراط) 4. مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 12 5. شفاعت در قلمرو عقل و قرآن و حدیث، استاد جعفر سبحانى ج. وهابیان قائل به جنگ با دیگر فرقه‏ها و مذاهب اسلامى هستند و مدعى‏اند که یا باید به آیین وهابیت در آیند و یا جزیه دهند. آنان مخالف خود را متهم به کفر و شرک مى‏کنند و اموال، نفوس و ناموس و دیگران را حلال مى‏دانند. خلاصه این که آیات قرآنى وارده درباره شرک و کفر را، بر مسلمانان مخالف خود منطبق مى‏کنند. و این بزرگ‏ترین ضربه به پیکر جامعه اسلامى و مسلمانان است، (تاریخ ادیان و مذاهب جهان، مبلغى آبادانى، ج 3، ص 1432). با این تفکر بسته و خشک وهابیت بود که وقتى که سعودى‏ها (در سال 1344 هجرى قمرى) بر مکه و مدینته و اطراف آن تسلّط یافتند، مشاهده متبرک بقیع و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر را شکستند و از بین بردند، (الذریعه، ج 8، ص 261؛ کشف الارتباب، ص 60 - 56). براى عملکرد و کارهایى که وهابیت در حوزه اجتماع و سیاست انجام داده‏اند و نگرش آنان نسبت به مسائل اجتماعى، باید به کتاب‏هاى تاریخى مراجعه کرد. چهره خشن و متعصب وهابیت، در عرصه سیاست، حکومت و مردم‏دارى، همان بود که طالبان در عمر موقت سیاسى خود در کشور افغانستان به منصه ظهور رساندند. خون مردم مسلمان را بى محابا به زمین ریختند. عرض و ناموس مسلمانان را هتک کردند. و از اسلام یک چهره زشت، خشن و عقب مانده براى جهانیان ترسیم نمودند. بنابراین وهابیت، هم در نحوه پیدایش و انعقاد تفکّر، مبغوض علماى فرقه‏هاى مختلف مسلمین بوده است و هم در نگرش نسبت به مسائل دینى مورد ردّ عالمان قرار گرفته است. حتى اولین کتابى که در ردّ وهابیت نگاشته شده الصواعق الالهیه فى الرّد على الوهابیه‏» به وسیله برادر محمد بن الوهاب (سلیمان بن عبدالوهاب) نوشته شده است. در عرصه سیاست نیز جاده صاف کن دشمنان دین و اسلام بوده‏اند؛ این آیین و مسلک، ساخته و پرداخته خود انگلیسى‏ها مى‏باشد و چه ضربه و ضررى محکم‏تر و بیش از این بر اسلام و مسلمانان مى‏توان تصور نمود. براى آگاهى بیشتر ر.ک: 1. آیین وهابیت، جعفر سبحانى. 2. وهابیت، مبانى فکرى و کارنامه عملى، جعفر سبحانى. 3. تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1430 4. وهابیان، على اصغر فقیهى 5. خاطرات مسترهمفر (جاسوس انگلیسى در کشورهاى اسلامى، ترجمه استاد على کاظمى) 6.وهابیت از دیدگاه مذاهب اهل سنّت، استاد خالصى خراسانى 7. تاریخ عقاید وهابى، قزوینى.


وحی و نظریات پیرامون آن

                                                    وحی

مقدمه

    وحی از اساسی ترین مفاهیم در حوزه دین پژوهی است به طوریکه ادیان جهان را به دو قسم ادیان حیاتی ، ادیان غیر حیاتی تقسیم می کنند . ادیان حیاتی ، ادیانی هستند که اصالت خود را از وحی می گیرند و بر این پیش فرض موجودیت یافته اند که خداوند انسانهایی را برگزیده و پیام خود را توسط آنان به مردم رسانده است . این پیام همان ، وحی الهی است . در ادیان بزرگی چون یهودیت و مسیحیت و اسلام ، کتب آسمانی نظیرعهدین  و قرآن تجلی این وحی هستند . قرآن کریم آخرین صمره این پدیده مبارک است که از طریق آخرین پیامبر از سلسله پیامبران الهی حضرت محمد (صلی الله علیه واله و سلم )  به بشریت هدیه شده تا انسانها در سراسر گیتی و تا پایان جهان صدای خود را در جان و روحشان حس کنند . پدیده وحی و ارتباط خدا و انسان از مسائلی است که چند و چون آن همیشه مورد بحث گفتگوی دین مداران و دین پژوهان بوده است . ( فصلنامه اندیشه دینی ).

این مفهوم بنیادین در ادیان ابراهیمی در اسلام سنگ زیر بناست و از میان ادیان ابراهیمی فقط اسلام از میان همه متون مقدس فقط قرآن به تفصیل از پدیده وحی و گونه های مختلف آن سخن گفته است .

پدیده وحی به معنای خاصی که در مورد پیامبران به کار می رود حادثه خاصی است که تنها در مورد افراد معدودی از بشر رخ داده است و در میان بشر تنها انبیاء الهی به دریافت وحی الهی مفتخر بوده اند ، که این امر فلاسفه و متکلمان را به تکاپو وا داشته ، فلاسفه بیشتر به دنبال کشف و ابداع نظام فلسفی بودند تا پدیده وحی را تبیین و توجیه کنند و متکلمان نیز به دنبال اثبات ضرورت نبوّت بودند . ( وحی و افعال گفتاری  ، ص 27 ).

هر چند پدیده وحی مستقیما از قلمرو حس و تجربه افراد بشر بیرون است ولی این نیرو را مانند بسیاری از نیروهای دیگر از آثارش می توان شناخت .

وحی الهی تاثیر شگرف و عظیمی بر روی شخصیت حاصل وحی دارد . به حقیقت او را منبعث می کند یعنی نیروهای او را بر می انگیزد و انقلابی عمیق و عظیم در او ایجاد می کند . و این تحول در جهت خیر و رشد و صلاح بشریت صورت می گیرد و واقع بینانه عمل می کند . و قاطعیتی بی نظیر به او می دهد . پیامبران از طریق وحی با مبداهستی اتصال می یابند و دارای امتیازاتی از جمله اعجاز و عصمت و رهبری و خلوص نیت و سازندگی و مبارزه با شرک و خرافات می شوند. ( وحی و نبوّت ، مطهری ،ص 11 ) .

وحی پیامبران را از بشریت خارج نمی سازد بلکه آنها را نمونه انسان کامل و الگوی دیگران می سازد . لذا می توانند رهبر دیگران شوند . ( همان ، ص 26 ) .

در این جا قصد داریم به اهم نظریات مطرح شده درباب وحی پرداخته و سپس دیدگاه اسلامی و قرآنی را به طور مختصر بررسی نمائیم .                   ادامه دارد 


عشق عارفان

  مولانا
                                                     
هرچه گویم عشق را شرح و بیان         چون به عشق آیم خجل باشم از آن
عشق مانندسایر اجزای جهان حقیقتی است سیال و مواج و درنگ ناپذیر .  جان  و حقیقت آدمی نیز در این حکم با عشق شریک و هم آهنگ است  پس هرچه در وصف عشق گفته شود راجع است به مرتبه ای از مراتب ظهور و جلوه آن . لذا عشق را چنان که هست نتوان توصیف کرد . هر مرتبه از ظهور عشق عاشق را به نسبت در مراحل معرفت و کمال پیشتر می برد و ادراکش قویتر می گردد و از آن پس عشق را به چشم دقیقه یاب و بصیرتی پرده شکاف می نگرد . و چیزهای می بیند که ندیده بود و لذا آز آنچه یافته بود خجل می گردد و استغفار می کند و اگر عشق را هر آنی جلوه ای نباشد بی گمان عاشق در حالت خویش پایدار نمی ماند و دل سرد می شود
... عشق چون صفت حق است و صفات حق چنان  سعه و گستره ای دارد که وصف بدان محیط نمی گردد و زبان از بیان آن قاصر است ...
عشق مانند امور وجدانی است که راه معرفت آنها حصول انهاست و تعبیر و بسط مقال توانایی ندارد که آنها را خوب و کامل بیان کند ولی همین که حاصل شد خود را بیان و تفسیر می کند و پرده از حقیقت خویش بر می دارد ...